جدول جو
جدول جو

معنی لاپارن - جستجوی لغت در جدول جو

لاپارن
(لاپْ پ پارَ)
آلبردو. نام عالم زمین شناس فرانسوی. مولد بورژ (1839-1908 میلادی)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از لاتاری
تصویر لاتاری
نوعی بازی بخت آزمایی مثلاً بلیت لاتاری
فرهنگ فارسی عمید
پاله دو، نام قصری باستانی از دورۀ روم قدیم و آنجا مدت ده قرن مقر پاپ هابود، کلیسای سن ژان دلاتران در جوار قصر مزبور به امر قسطنطین در سال 324 میلادی ساخته شد پس از آن چندبار به مرمت آن پرداختند و آن یکی از پنج کنیسۀ عمده روحانیت روم است و این ابنیه همواره به سن سیژ تعلق داشته است
لغت نامه دهخدا
(رَ)
کاردینال و از اعضای دولت فرانسه و اصلاً ایتالیائی است (1602-1661م.). او سیاستمداری ملایم بود و از تصادم میان فرانسه و اسپانی جلوگیری کرد. ریشیلو او را به جانشینی خود معین کرد. درزمان لوئی سیزدهم به نخست وزیری رسید و در سال 1639در زمرۀ مردم عادی درآمد، ولی در دوران پادشاهی لوئی چهاردهم مجدداً وارد خدمت شد و مورد حمایت ملکه ’آن’ واقع شد و توانست جنگ ’سی ساله’ را پایان دهد (1648). از سیاستمداران معروف فرانسه بود ولی به علت آزمندی انتقادهای فراوانی از او شده است. (از لاروس)
لغت نامه دهخدا
نام قصبه ای در 49 هزارگزی غربی ادمبورگ آلمان در ناحیتی بهمین نام، دارای 11500 تن سکنه، و ناحیه صاحب 765340 تن سکنه است، (قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
(رِ)
نوعی ماهی
لغت نامه دهخدا
(وَ خِ)
دهی از دهستان مرزوتی بخش لنگه، شهرستان لار. واقع در 67 هزارگزی شمال باختری لنگه، و چهار هزارگزی راه فرعی لنگه به چارک. جلگه، گرمسیر و مالاریائی. دارای 230 تن سکنه. آب آن از چاه. محصول آن غلات و خرما. و شغل اهالی زراعت است. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
از توابع مراغه، (نزههالقلوب چ اروپا ص 87)
لغت نامه دهخدا
فردریک سزار دو لاهارپ سیاستمدار سویسی، معلم و مؤدب الکساندر اول امپراطور روس، مولد رل (1754 - 1838م،)
ژان فرانسوا دو، شاعر و نقاد فرانسوی، مولد پاریس (1739-1803 میلادی)
لغت نامه دهخدا
گنگباری (مجمع الجزایری) در شمال سیسیل (صقلیه) ازآن ایتالیا، دارای بیست هزار تن سکنه، کرسی آن لیپاری و دارای پنج هزار تن سکنه است، نام کرسی مجمع الجزایر لیپاری
لغت نامه دهخدا
(لُ اِ رُ)
دپارتمان. نام ایالتی از فرانسه مرکب از گارن و گاسکنی، دارای سه آرندیسمان و سی پنج کانتن و 327 کمون و 2475000 سکنه
لغت نامه دهخدا
(ثُ)
نوعی حماض
لغت نامه دهخدا
آنتوان اسکالین دزای ماربارون دو، ملاح فرانسوی، مولد حدود 1510 و وفات 1578 میلادی
لغت نامه دهخدا
ویکتور ریشار دو، نام شاعر فرانسوی، مولد منت بریزن (لوار) (1812-1883 میلادی)
لغت نامه دهخدا
نوعی بخت آزمائی و قرعه کشی است به اشکال مختلف و با ادوات و اسبابهای گوناگون که در آن شماره هائی را بین حضار تقسیم کنند و سپس شماره ای را برحسب اتفاق و تصادف بیرون کشند و آن با هر یک از نمرات توزیع شدۀ قبلی که موافق افتد دارندۀ آن شماره برنده شود و جایزۀ مقرر و معهود بدو دهند
لغت نامه دهخدا
(غَ)
دهی از دهستان هرم و کاریان بخش جویم، شهرستان لار. واقع در 36 هزارگزی جنوب باختری جویم و دامنۀ کوه الهر. دامنه گرمسیر و مالاریائی دارای 382 تن سکنه. فارسی محلی زبان. آب آن از چاه و محصول آن غلات و خرما و شغل اهالی زراعت و راه آن فرعی است. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
الیویه دو، شاعر و وقایعنگار فرانسوی، (1426-1502 میلادی)
لغت نامه دهخدا
(رَ)
نامی است که در قرون وسطی در اروپا خاصه در ایتالیای شمالی به اعضاء فرق مخالفین کلیسا و اهل ردّه میدادند
لغت نامه دهخدا
عمل چاپار،
سخت بشتاب (رفتار)،
- بچاپاری رفتن، بسرعت و شتاب رفتن
لغت نامه دهخدا
(اَ)
از اپ، بمعنی پس + ران، بمعنی جهت و سوی، افارون. بد. متنزل (؟). آنکه پس رود (؟). مقابل فرارون، خوب. رجوع به فیرون و فرارون شود
لغت نامه دهخدا
منسوب به چاپار، در تداول اهالی خراسان نوعی کاغذ خطدار را میگویند که قطع کوچک دارد و مخصوص نامه نوشتن است
لغت نامه دهخدا
(رَ)
مشهور به انتوان ژیرار شارلاتان فرانسوی در پاریس متولد گردید ومثل اعلای مسخرگان عصر خویش (1584- 1626 میلادی) بود
لغت نامه دهخدا
(وِ)
کمونی از ’هت پیرنه’ (پیرنۀ علیا) ، بخش ’بانیر دوبیگور’. جمعیت آن 830 تن است. راه آهن و آبهای گرم معدنی دارد
لغت نامه دهخدا
ژان باپتیست، شوالیه دو، طبیعی دان فرانسوی، مولد بازن تن (سم ّ)، شهرت وی بسبب انتشار کتابی است به نام گلهای فرانسه، و هم دائرهالمعارف گیاه شناسی و تصویر انواع را انتشار داد، (1744-1829 میلادی)
گیوم دو، ملقب به ’سانگلیه دزاردن’، وی در انقلاب شهر لیژآلت اجرای سیاست لوئی یازدهم بود، (تولد حدود 1446 و وفات به سال 1485 میلادی)
ژان ماکسیمین، ژنرال و سیاستمدار فرانسه، مولد سن سور (1770-1832 میلادی)
لغت نامه دهخدا
نام کرسی بخش از ولایت نوشاتو در ایالت (وسژ) فرانسه، دارای راه آهن و 1112 تن سکنه
لغت نامه دهخدا
بخت آزمایی. توضیح احتراز از استعمال این کلمه بیگانه اولی است. لاتاری بنگرید به لاتاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لاتاری
تصویر لاتاری
بخت آزمایی. توضیح احتراز از استعمال این کلمه بیگانه اولی است
فرهنگ لغت هوشیار
جمله فعلی مفرد مذکر مخاطب از فعل مضارع) ایمن مباش: آن دومجلی بر آن که لاتیاس وین در میدان براینکه لاتامن. (بنقل لغ) توضیح جمله مدکور شاید اشاره به آیه (11) از سوره 12 (یوسف) باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چاپاری
تصویر چاپاری
منسوب به چاپار، تند سریع: (چاپاری بشیر از حرکت کرد)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لاتاری
تصویر لاتاری
نوعی بخت آزمایی و قرعه کشی
فرهنگ فارسی معین
منسوب به چاپار، تند، سریع
فرهنگ واژه مترادف متضاد
بخت آزمایی، قرعه، قمار، لاتار
فرهنگ واژه مترادف متضاد
نوعی علف هرز مزارع، ساقه ی توخالی
فرهنگ گویش مازندرانی
تاکردن، آماده ساختن بستر، پهن کردن رختخواب
فرهنگ گویش مازندرانی
کفگیر ویژه ی کندن ته دیگ
فرهنگ گویش مازندرانی