جدول جو
جدول جو

معنی لاوون - جستجوی لغت در جدول جو

لاوون
پادشاه ارمینیه، وی به سال 1383م، از حکمرانی رانده گشت و به اسپانیا پناه برد و به ولایت مجریط گماشه شد، (الحلل السندسیه ج 1 ص 346)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از لاون
تصویر لاون
(دخترانه)
نام جایی در شاهنامه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از لاوان
تصویر لاوان
(پسرانه)
لابان، عبری از عربی، لین، سفید، نام پدر همسر یعقوب (ع)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از لاولن
تصویر لاولن
نه و هرگز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لاوان
تصویر لاوان
مامور تقسیم آب قنات
فرهنگ فارسی عمید
نام ناحیتی سرحدی به مغرب ایران، (جغرافیای غرب ایران ص 135 - 136)
لغت نامه دهخدا
(ئو)
اللاؤون، جمع واژۀ الذی. آن مردان. (منتهی الارب). اللاّؤو
لغت نامه دهخدا
معرب هاون و به همان معنی، (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)، الذی یدق فیه الدواء و غیره و الاصل هاوون علی فاعول لانه یجمع علی هواوین، قیل هو عربی کانه من الهون و قیل معرب، (اقرب الموارد)، معرب است، بر وزن فاعول و هاون گفته نمیشود، زیرا در زبان عربی اسمی بر وزن فاعل نیست، (المعرب جوالیقی ص 346)، ج، هواوین
لغت نامه دهخدا
(وَ)
نام محلی و معرکه ای در شاهنامه:
به لاون به جنگ آزمودی مرا
به آوردگه در ستودی مرا.
فردوسی.
در فرهنگها این کلمه را لادن به دال مهمله ضبط کرده اند و ظاهراً لاون تصحیف آن است
لغت نامه دهخدا
الطرسوسی نام حکیمی از حکمای عهدفترت بین بقراط و جالینوس، (عیون الانباء ج 1 ص 36)
لغت نامه دهخدا
جمع واژۀ لاهی، آنانکه بقصد به گناه مبتلی نشده باشند بل به غفلت و خطا، کودکان گناه ناکرده، (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
ابن محمد بن قلاوون صالحی ملک ناصر بن ناصر 735- 762 هجری قمری). نامش قماری بود و چون به تخت نشست خود را حسن نامید. پس از برادرش مظفر در رمضان 748 هجری قمری به تخت نشست و در 752 هجری قمری معزول شد و سپس در 755 هجری قمری دوباره روی کار آمد و مدرسه رمیله را بساخت و ناتمام بود که در 762 ه. ق. به دست یلبغا کشته شد و پسر برادرش، محمد منصور، پسر مظفر به جایش نشست. (دررالکامنه ج 2 صص 39-40)
لغت نامه دهخدا
(صِ)
الناصر، احمد بن الملک الناصر ناصرالدین محمد بن قلاوون، هیجدهمین ممالیک بحریۀ مصرو شام است. وی به سال هجری قمری به جای برادرش ملک الاشرف علاءالدین بتخت نشست و پس از سه ماه سلطنت برادرش ملک (صالح) وی را زندانی کرد و خود به پادشاهی رسید. رجوع به قاموس الاعلام ج 6 و معجم الانساب ص 163 و طبقات سلاطین اسلام ص 71 شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ قَ)
ابن شعبان (الملک الاشرف) بن حسین بن محمد بن قلاوون. ملقب به الملک المنصور. از سلاطین دولت قلاوونیه در مصر و شام. وی در سال 771 هجری قمری متولد شد. پدر او را در سال 778 هجری قمری ممالیک به قتل رساندند و وی را با وجودی که کودکی بیش نبود به سلطنت برگزیدند و خود به ادارۀ ملک پرداختند. و همچنان فتنه انگیزی ادامه داشت چنانکه نائب السلطنۀ دمشق نیز از اطاعت سلطان سر پیچید و وبا در مصر شیوع یافت تا در سال 783 هجری قمری علی منصور در سن بیست و دو سالگی به مرض وبا درگذشت و مانند اغلب سلاطین این سلسله هیچ قدرتی در حکومت نداشت. (از الاعلام زرکلی چ 2 ج 5 ص 105)
لغت نامه دهخدا
(مُ ظَفْ فَ)
ابن ناصرالدین محمد بن قلاوون. وی پس از برادر خویش ملک کامل در 747 هجری قمری بسلطنت مصر رسید و پس از یکسال سلطنت، او را بکشتند. (از قاموس اعلام ترکی ج 3 ص 1904)
لغت نامه دهخدا
(صِ)
الناصر، حسن بن ناصرالدین محمد قلاوون، ملقب به ناصرالدین. نوزدهمین ممالیک بحریۀ مصر است وی در دو نوبت به سالهای 745 و 748 هجری قمری به سلطنت رسید و تا 762 پادشاهی کرد. (از طبقات سلاطین اسلام ص 72) (معجم الانساب ص 163). به دوران وی مرض طاعون یا مرگ سیاه از آسیا و مصر در اروپا شایع شد و هزاران تن را هلاک کرد. (از اعلام المنجد)
لغت نامه دهخدا
شهری است به صعید مصر و مسجد یوسف الصدیق بدانجاست و هم سدّی که برای برگردانیدن آب به فیوم ساخته اند، (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
به لغت رومی به معنی لاغوس باشد که خرگوش است، (برهان)، رجوع به لاغوس شود
لغت نامه دهخدا
مرکّب از: لای عرب + جون (= جان فارسی، (در تداول عامه)، ضعیف و نزار، سست بنیه، ناتوان، کم بنیه، بی بنیه
لغت نامه دهخدا
جمع واژۀ لاع، (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
نام کرسی بخش در ایالت پیرنۀ سفلی از ولایت الرن، دارای راه آهن و 1754 تن سکنه
لغت نامه دهخدا
جمع واژۀ غاوی، در حالت رفعی، (آنندراج) : الشعرا یتبعهم الغاوون، (قرآن 224/26)، رجوع به غاوی شود
لغت نامه دهخدا
جمع واژۀ راوی، بمعنی روایت کننده، (از اقرب الموارد)، راویان، روایت کنندگان، نقل کنندگان حدیث، رجوع به راوی در همین لغت نامه بمعانی مختلف شود
لغت نامه دهخدا
(صِ)
الملک الناصر، محمد بن منصور قلاوون، نهمین ممالیک بحریه مصر وشام است. وی جمعاً 43 سال در سه نوبت بر مصر فرمانروائی کرد. نخستین بار در سال 693 هجری قمری پس از کشته شدن برادر مهترش ملک الاشرف خلیل بن ملک منصور قلاوون در حالی که 9ساله بود با لقب ملک الناصر به سلطنت منصوب گشت و در محرم سال 694 از سلطنت خلع گشت و به جایش کتبغا المنصوری ملقب به الملک العادل پادشاهی یافت اما چهارسال بعد وی با قیامی به منصب ازدست رفته رسید و تا سال 708 پادشاه بود در این سال ملک مظفر رکن الدین مقام سلطنت را تصرف کرد و یازده ماه بعد برای سومین بار ملک الناصر بر اثر مرگ رکن الدین به سلطنت رسید و تا سال وفاتش 741 همچنان حکمفرمای مصر بود. وی پادشاهی مقتدر و دانشمند بود، در فن اسب سواری و علم دام پزشکی تألیفی دارد که به سال 1853 میلادی به فرانسه ترجمه و همراه متن عربی به چاپ رسیده است. پس از وی 9 تن از فرزندانش به سلطنت رسیدند و ازین جمع تنها دوران سلطنت ناصرالدین حسن به نسبت دیگران طولانی بود و ده سال مدت گرفت. (از قاموس الاعلام ج 6) (از تاریخ الخلفاء ص 320) (از تاریخ مغول ص 268) (از طبقات سلاطین اسلام ص 71) (از معجم الانساب ص 162 و 163). و نیز رجوع به تاریخ گزیده ص 954 شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از هاوون
تصویر هاوون
پارسی تازی گشته هاون
فرهنگ لغت هوشیار
نه نرگز، کتاب جود توخالی زحرف لان باشد عطای تو به سراندرفزونتر از علن باشد، (سروش)
فرهنگ لغت هوشیار
فرانسوی نبود ضایعاتی که در مراکز عصبی بصورت حفرات کوچک و بزرگی پدید میاید. نتیجه این ضایعات فلج اعضا و برخی ناراحتیهای دیگر است، فضاهایی که بین سلولهای گیاهی بوجود میاید و ممکنست درنتیجه تحلیل برخی سلولها و یا رشد فضاهای اولیه بین سلولی باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لاگون
تصویر لاگون
فرانسوی مرداب کولاب آبگیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لاجون
تصویر لاجون
لاغر ضعیف سست بنیه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قاوون
تصویر قاوون
ترکی خربزه از گیاهان لاتینی تازی گشته دستنبو خربزه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لاجون
تصویر لاجون
ضعیف، بی بنیه
فرهنگ فارسی معین
پهلوان پنبه
فرهنگ گویش مازندرانی
ساوون
فرهنگ گویش مازندرانی
چادر شب
فرهنگ گویش مازندرانی