جدول جو
جدول جو

معنی لاوابو - جستجوی لغت در جدول جو

لاوابو(بُ)
دست و روشوئی. مرحاض. (صراح)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از لاوان
تصویر لاوان
(پسرانه)
لابان، عبری از عربی، لین، سفید، نام پدر همسر یعقوب (ع)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از لاوان
تصویر لاوان
مامور تقسیم آب قنات
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اواب
تصویر اواب
توبه کننده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لاواند
تصویر لاواند
اسطوخودوس، گیاهی از خانوادۀ نعنا با برگ های باریک، گل های سفید یا بنفش و تخم های ریز زرد رنگ که مصرف دارویی دارد، استوخودوس، شاه اسپرم رومی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اوابد
تصویر اوابد
جانوران وحشی
فرهنگ فارسی عمید
(اَوْ وا)
آنکه به هرچیز با خدای گردد. (مهذب الاسماء). آنکه از هرچیز بخدای باز گردد. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). بازگردنده بجانب حق. (آنندراج).
لغت نامه دهخدا
(اُوْ وا)
جمع واژۀ آئب. رجوع به آئب شود
لغت نامه دهخدا
(ئو)
اللاؤو، جمع واژۀ الذی. (منتهی الارب). اللاؤون
لغت نامه دهخدا
(لَ لَ)
شخصی راگویند که سبک و بی تمکین باشد. (آنندراج) (برهان)
لغت نامه دهخدا
(لَ بِ)
جمع واژۀ لابنه. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(اَ بِ)
جمع واژۀ آبده. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). جانور وحشی از این جهت که چون اغلب اوقات بمرگ طبیعی نمی میرد بلکه بکشتن و اهلاک دیگران، گویا جاودانه است. (آنندراج). رمندگان و اسبی که بدو صید کنند. (مهذب الاسماء) : چنانکه مجال جولان بر اوابد وحوش ممکن نباشد. (جهانگشای جوینی).
لغت نامه دهخدا
(اَ بِ)
ابل اوابل، شتران بسیار. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، جمع واژۀ واصله. (ناظم الاطباء). رجوع به واصله شود
لغت نامه دهخدا
(اَ وْ وا)
نیک توبه کردن. توبه نیکو و پشیمانی از گناه:
به در بی نیاز نتوان رفت
جز بمستغفری و اوابی.
سعدی
لغت نامه دهخدا
(رِ)
نوعی ماهی
لغت نامه دهخدا
(لی)
نام کرسی بخش در کالوادو ولایت لی زیو به فرانسه. دارای راه آهن و 2193 تن سکنه
لغت نامه دهخدا
(سُ)
بندری از بنادر ارمنستان صغیر در ساحل خلیج اسکندرون و از بازارهای تجارتی عمده و مرکز معاملۀ تجار ایتالیائی و فرانسوی و اسپانیائی بعهد مغول. (تاریخ مغول ص 570)
لغت نامه دهخدا
(جَ)
بدون پاسخ. بلاجواب. و آن در تداول هندیان و افغانان بسیار است
لغت نامه دهخدا
بلوط، (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
(لَوْ وا)
تشنه. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از لاواء
تصویر لاواء
سخنی
فرهنگ لغت هوشیار
جمع آبده، نخجیران رمندگان، سختی جاوید جمع آبده جانوران وحشی رمندگان دد و دام
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اوابل
تصویر اوابل
جمع ابل، اشتران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اواب
تصویر اواب
توبه کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لواب
تصویر لواب
تشنگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اوابد
تصویر اوابد
((اَ بِ))
جمع آبده، جانوران وحشی، رمندگان، دد و دام
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اواب
تصویر اواب
((اَ وّ))
توبه کار، توبه دار
فرهنگ فارسی معین
مردنی، در حال مرگ
فرهنگ گویش مازندرانی