جدول جو
جدول جو

معنی لاهی - جستجوی لغت در جدول جو

لاهی
مشغول لهو و لعب، بازی کننده، کنایه از غافل
تصویری از لاهی
تصویر لاهی
فرهنگ فارسی عمید
لاهی
غافل شونده، (منتخب اللغات)، لاعب، بازی کننده، بازیگر، (دهار) : لاهی الهی را درک نتواند کرد، (از کشف المحجوب)، موحد الهی بود نه لاهی، (از کشف المحجوب)،
پرهیز کن از لهو از آنکه هرگز
سرمایه نکرده ست هیچ لاهی،
ناصرخسرو،
کی کند جلوه عز اللهی
قدس لاهوت بر دل لاهی،
جوینی
لغت نامه دهخدا
لاهی
بازیگر بازیگوش بازی کننده بازیگر لاعب جمع لواهی: موحد الهی بودنه لاهی
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از لاچی
تصویر لاچی
هل، درختی کوتاه با گل های ریز سفید شبیه گل باقلا که بیشتر در هندوستان به ثمر می رسد و از سه سالگی به بار می نشیند، میوۀ این درخت که کوچک صنوبری و به اندازۀ بند انگشت با پوست تیره رنگ و دانه های خوش بو که برای خوش بو ساختن برخی از خوراکی ها به کار می رود، شوشمیر، خیربوا، هال، هیل، قاقله
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از الهی
تصویر الهی
خدایی، خداشناس
ای خدای من، خدایا، امیدوارم مثلاً الهی موفق شوم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از داهی
تصویر داهی
زیرک، هوشیار، باهوش، دانا، تیزفهم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شاهی
تصویر شاهی
پادشاهی، شاه بودن، فرمانروایی، سلطنت، مربوط به شاه، واحد سنتی پول ایران که در دورۀ قاجاریه برابر با پنجاه دینار ( دو پول) و در دورۀ پهلوی برابر با یک بیستم ریال ( پنج دینار) بوده است، در علم زیست شناسی ترتیزک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لامی
تصویر لامی
به شکل «ل»
در علم زیست شناسی استخوان لامی، استخوانی به شکل «ل» که در ناحیۀ گردن در بالای حنجره قرار دارد
صمغی زرد رنگ و خوشبو که از درختی در هندوستان گرفته می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ساهی
تصویر ساهی
کسی که دلش جای دیگر باشد، سهو کننده، غافل، فراموش کار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از راهی
تصویر راهی
رهسپار، عازم، رونده، مسافر، راه نشین، فرستاده، غلام، بنده
راهی شدن: روانه شدن، سفر کردن
راهی کردن: روانه کردن، به راه انداختن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زاهی
تصویر زاهی
نازنده، ناز کننده، فخر کننده
فرهنگ فارسی عمید
(تَ جَنْ نُ)
باختن به بازیچه و با هم بازی کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، جماع نمودن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، به لهو پرداختن بعض قوم با بعضی دیگر. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(عَ ها)
جمع واژۀ علهی ̍. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) ، جمع واژۀ علهان. (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
محلی بشمال سیردان
لغت نامه دهخدا
لرن دو، نقاش و گراورساز فرانسوی، مولد پاریس (1656 - 1606)
لغت نامه دهخدا
اتین دو وینیل، کاپیتان فرانسوی، مولد وینیل در حدود 1390 و وفات 1444م، وی در محاصرۀ ارلئان با ژاندارک دستیاری داشت وهم بر آن قصد بود که وی را از زندان روئن برباید
لغت نامه دهخدا
(یَ)
تأنیث لاهی. قوله تعالی: لاهیه قلوبهم (قرآن 3/21) ، ای ساهیه غافله مشغوله بالباطل عن الحق و تذکره
لغت نامه دهخدا
(بَ)
جمع واژۀ بلهنیه. (ناظم الاطباء). رجوع به بلهنیه و بلاهن شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از طاهی
تصویر طاهی
کبابی بریان پز، گوشت پز خوالیگر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شاهی
تصویر شاهی
پارسی تازی گشته شاهی چوبدار گوسفنددار تیزبین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قاهی
تصویر قاهی
فراخزیست خوش زیست: مرد، تیز رو
فرهنگ لغت هوشیار
فرانسوی کلافه آنکه عادت به لاس زدن دارد آنکه از ملاعبه خوشش آید: نبرد خاک از براش خبر لاسی و شیویی واهل ددر. (دهخدا. مجموعه اشعار. 68)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زاهی
تصویر زاهی
درخشان و پرفروغ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از داهی
تصویر داهی
زیرک، باهوش
فرهنگ لغت هوشیار
خدایی منسوب به اله خدایی: تاء یید الهی توفیق الهی. یا حکمت الهی یا علم الهی. دانش برین خدا شناسی یزدان شناخت حکمت الهی نزد قدما یکی از شعب ما بعد الطبیعه در معرفت واجب و عقول و نفوس. (ندا) ای خدای من، خدای من، خدایا، الهی مرا تمتع دنیایی هیچ چیز باقی نمانده است. توضیح هم در دعا و هم در نفرین استعمال شود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جاهی
تصویر جاهی
ویران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ساهی
تصویر ساهی
فراموشکار، غافل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از راهی
تصویر راهی
طریق، مسافر، کاروانی، سفری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باهی
تصویر باهی
خانه تهی
فرهنگ لغت هوشیار
همخوشی، همگایی بازی کردن با یکدیگر همدیگر را سرگرم ساختن بلهو و لعب مشغول گردیدن، با هم بازی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لاهیه
تصویر لاهیه
مونث لاهی بنگرید به لاهی مونث لاهی جمع لواهی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لاحی
تصویر لاحی
نکوهنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تلاهی
تصویر تلاهی
((تَ))
یکدیگر را سرگرم ساختن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از الهی
تصویر الهی
خدایا، خدایی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از راهی
تصویر راهی
عازم
فرهنگ واژه فارسی سره