جدول جو
جدول جو

معنی لاندوزی - جستجوی لغت در جدول جو

لاندوزی
لوئی، پزشک فرانسوی، مولد ریمس (1845-1917 میلادی)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اندوز
تصویر اندوز
اندوختن، پسوند متصل به واژه به معنای اندوزنده مثلاً مال اندوز
فرهنگ فارسی عمید
(اَ دَ)
دهی است از بخش حومه شهرستان قوچان با 189 تن سکنه. آب آن از چشمه و محصول آن غلات است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9) ، سرنگون آویخته، آرزو و حاجتمندی. (برهان قاطع). و رجوع به اندروا و اندرواج و اندروای شود
لغت نامه دهخدا
(دَ)
کالسکۀ چهارچرخه که هر دو کروک آن را توان جمع یا باز کرد
لغت نامه دهخدا
آبه لوئی، باستانشناس و عالم فقه اللغۀ ایتالیائی (1732 - 1810م،)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
اندوزنده. (فرهنگ رشیدی) (ناظم الاطباء). جمعکننده. (شرفنامۀ منیری) (سروری) (فرهنگ خطی) (ناظم الاطباء). حاصل کننده. (ناظم الاطباء) (شرفنامۀ منیری). در ترکیب به معنی اندوزنده آید. (فرهنگ فارسی معین) : ثواب اندوز، جاه اندوز، حکمت اندوز، دانش اندوز، سروراندوز، سیم اندوز، شرف اندوز، شکراندوز، شهرت اندوز، عفواندوز، عمل اندوز، غم اندوز، کین اندوز، عفواندوز، مال اندوز، مهراندوز، نام اندوز، نیکی اندوز.
لغت نامه دهخدا
سن، اسقف پاریس، وفات 656 میلادی ذکران دهم ژوئن
لغت نامه دهخدا
(دَ / دِ)
اسم از لاندن. عمل لاندن. رجوع به لاندن شود
لغت نامه دهخدا
(دَ)
جنباندنی. درخور لاندن
لغت نامه دهخدا
نام کرسی بخش از ولایت ننترن در ایالت دردنی فرانسه، دارای 1294 تن سکنه
لغت نامه دهخدا
نام طایفه ای است که از لومیر تا لنکران را معمور نموده و سکنی داشته اند، و حالا طوالش در جای آنها سکنی دارند، (التدوین)، نام یکی از طوایفی است که در حوالی بحر خزر سکنی داشته اند و آنان را کادوس یا کادوز هم میگفته اند، (التدوین)، رجوع به کادوسی و کادوسیان شود
لغت نامه دهخدا
(دُ)
قصبه ای به خطّۀ اپیر قدیم در جهت یانیه میان مولوسیده و تسپروتیا بر ساحل آکرون که امروز به مارغلیج معروفست و در آنجا شهری قدیم بوده که اکنون خرابست و نزدیک خرابۀ آن شهر قریه ای بنام کاستری است
لغت نامه دهخدا
(اَ زِ)
عمل اندوختن. (از یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(اَ تَ)
بنفشه. (آنندراج) (ناظم الاطباء).
اندوه. غم. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
دهی است از بخش رامیان شهرستان گرگان، واقع در 7 هزارگزی شمال خاوری رامیان، این ناحیه در دشت قرار دارد و آب و هوای آن معتدل و مرطوب و مالاریایی است، دارای 270 تن سکنه می باشد که شیعی مذهبند و زبانشان فارسی و ترکی است، آب آنجا از چشمه سار و محصول برنج و غلات و توتون و سیگار و شغل اهالی گله داری و صنایع دستی زنان بافتن پارچۀ ابریشمی و کرباس است راه آنجا مالرو میباشد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
قریه ای است در قریب یکساعته راه از ملطیه در بالای ولایت دیار بکر و آن مخرج نهر بکارباشی است. سکنۀ آن ارمن باشند. (ضمیمۀ معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(دَ)
نام شهری به آلمان (پالاتینا). دارای 14500 تن سکنه
لغت نامه دهخدا
(قُلْ لا)
بردره دوزی. گل دوزی. گل بوته و دیگر صورتها که از نخ یا ابریشم با قلاب و سوزن روی پارچه دوزند. رجوع به قلاب شود
لغت نامه دهخدا
شغل و عمل پالاندوز
لغت نامه دهخدا
دوختن طرف و کنار جامه تا ریش نشود، پاکدوزی دو درزه، پاکدوزی کنار جامه به قصد ریش نشدن دو بار یکی از زیر و یکی از روی، کف ّ
لغت نامه دهخدا
(زَ اَ)
زراندوختن. گرد کردن زر. زر فراهم آوردن:
چو گل گر خرده ای داری، خدا را صرف عشرت کن
که قارون را غلطها داد سودای زراندوزی.
حافظ (دیوان چ قزوینی ص 317)
لغت نامه دهخدا
(اَ دُ نِ)
کشوری است دارای حکومت جمهوری که از مجموعه ای جزایر (قریب 3000 جزیره بزرگ و کوچک) تشکیل یافته است. اندونزی در جنوب شرقی آسیا در اقیانوس کبیر قرار دارد و خط استوا از وسط این جزایر میگذرد. از قدیم این نامها بر مجموعۀ جزایر اندونزی اطلاق شده: 1- نوسنتارا (Nusantara) مرکب از ’نوسا’ بمعنی جزایر یا وطن و ’انتارا’ به معنی بین و شاید مقصود ازآن جزایر یا وطن میان دوقاره یعنی آسیا و استرالیا و بین دو اقیانوس ساکن و هند است. 2- اینسولیند (Inisulinde) بمعنی جزایر هند. 3- جزایر مالایا. 4- جزایرهند شرقی. 5- قدمای عرب و هم اکنون برخی از آنان جاوه را بر مجموعه جزایر اندونزی از باب اطلاق جزء بر کل اطلاق کرده اند. 6- اندونزی که مرکب از دو کلمه ’اندو’ محرف هندو و ’نیزی’جزایر است. این کلمه از سال 1850م متداول شده است. معرب آن ’اندونسیا’ است. (از کتاب هذه هی اندونسیا ص 18 بنقل از یادداشتهای لغت نامه). وسعت اندونزی در حدود 1/9 میلیون کیلومترمربع و جمعیتش در حدود یکصد و پنج میلیون تن است. جزایر بزرگ و معروف آن عبارتند از: سوماترا، جاوه، جزایر سولاوزی، جزایر ملوک و بالی علاوه براین قسمت عمده جزیره کالیمانتان (برنئو) و قسمت غربی گینۀ جدید بنام ایریان و نیمۀ غربی جزیره تیمر جزء این کشور است. اوضاع طبیعی: در جزایر اندونزی یک رشتۀ کوههای آتشفشانی از مغرب به مشرق کشیده شده و جلگه های ساحلی آن در کنار دریا باریک وکم وسعت است. این کوهها اغلب دارای قلل متعدد آتشفشانی و برخی از آنها روشن است. خاک جزایر اندونزی چون در بیشتر جاها از لایه های آتشفشانی تشکیل شده حاصلخیر و برای کشت انواع محصولات استوایی استعداد دارد. آب و هوای اندونزی گرم و مرطوب است و باران در آن فراوان می بارد و رودهای پرآب و متعدد ولی کم عرض در آن جاری است. نژاد: مردم اندونزی از شاخه های نژاد زردند که با اقوام زردپوست جنوب آسیا اختلاط پیدا کرده اند. در سراسر اندونزی قریب 131 قوم مختلف زندگی می کنند.
زبان و دین: زبان مردم اندونزی مالایایی است و زبان هلندی نیز بر اثر تسلط چند صدسالۀ هلند در این کشور رایج است. و نیز زبانهای محلی در جزایر مختلف معمول است بیش از 95 میلیون تن از مردم اندونزی مسلمان و دومیلیون مسیحی و عده ای نیز پیرو دین بودا و برهمااند.
شهرها: پایتخت اندونزی جاکارتا با 3 میلیون تن جمعیت در جزیره جاوه است. و شهرهای مهم آن سورابایا (با یک میلیون تن جمعیت) ، باندونگ (با 972 هزارتن جمعیت) ، سمارنگ (با 366 هزارتن جمعیت) ، جوک جاکارتا (با 268 هزارتن جمعیت) ، مدان (با 310 هزارتن جمعیت).
وضع اقتصادی: بمناسبت وجود زمینهای حاصلخیز و وفور باران کشاورزی این کشور دارای رونق فراوان است بطوری که در برخی از جاها سالی سه مرتبه محصول از زمین برداشته میشود. قریب 70درصد مردم به کار کشت و زرع اشتغال دارند. محصولات عمده اندونزی برنج، ذرت، سیب زمینی، نخود، باقلا، نیشکر، چای، کاکائو، قهوه، نارگیل، گنه گنه، موز، نیل و اقسام ادویه از قبیل فلفل، میخک، دارچین، جوز، زنجبیل و جز آنهاست. در قرون اخیر ادویۀ اندونزی باندازه ای در جهان شهرت داشته که این جزایر را جزایر ادویه می گفته اند. قسمت بیشتر اندونزی پوشیده از جنگل است و از آن اقسام چوبها و میوه های جنگلی بدست می آید.
معادن مهم اندونزی، عبارتند از: نفت، زغال سنگ، قلع، نیکل، منگنز، نمک و اورانیوم. استخراج نفت در این کشور رونق دارد در سال 1963م. 22/3 میلیون تن نفت از معادن آن استخراج شده است. صنایع اندونزی بسیار جوان است و از سال 1930 به ایجاد کارخانه های متعدد از قبیل کار خانه تصفیۀ شکر، بافندگی، کشتی سازی، کاغذسازی، تهیۀ نوشابه، روغن نباتی، صابون سازی و لاستیک سازی اقدام شده است.
تاریخ: سرزمین اندونزی در نخستین قرون میلادی تحت نفوذ کاهنان هندی و بودایی و تمدن هندی قرار گرفت. امپراتوریهای محلی که از قرن هفتم میلادی ببعد در این سرزمین تشکیل شد بستگی نزدیک با آیینهای هندی و بودایی داشت. اسلام ازقرن سیزدهم میلادی بتوسط سوداگران مسلمان از جانب هند وارد این جزایر شد و بتدریج سایر ادیان را تحت الشعاع قرار داد. در قرن شانزدهم میلادی که بازرگانان پرتقالی به اندونزی آمدند، این سرزمین به چندین حکومت ضعیف منقسم شده بود. در اواخر همین قرن شرکت هند شرقی هلند، پرتغالیها را بیرون راند. از این تاریخ تا سال 1798م. اندونزی عرصۀ فعالیتهای این شرکت بود. در این سال شرکت مزبور منحل شد و اندونزی تحت حکومت مستقیم هلند درآمد. در اواخر قرن نوزدهم بر اثر بدرفتاریهای عمال دولت هلند احساسات ضدهلندی در این جزایر گسترش یافت ولی دولت هلند در مقابل آزادیخواهان و استقلال طلبان سختگیری نشان می داد تا اینکه در جنگ جهانی دوم دولت ژاپن اندونزی را اشغال کرد و حکومتی به ظاهر ملی در آن ایجاد نمود که تا سال 1945م. ادامه داشت. در طی جنگ نهضت جمهوری خواهان برهبری دکتر سوکارنو روزبروز تقویت یافت تا آنجا که مقارن شکست ژاپن از دول متفق جمهوری خواهان سراسر جزایر جاوه و سوماترا رااز دست حکومت دست نشاندۀ ژاپن خارج ساختند ولی قوای متفقین که قسمت عمده آن را قشون هندی بریتانیا تشکیل می داد به پشتیبانی دولت هلند، با قوای جمهوری خواهان به جنگ پرداختند تا سرانجام مذاکرات دولت هلند و ملیون به نتیجه رسید و قراردادی بسته شد که بموجب آن در سال 1949م. می بایستی اتحادیه ای از هلند، و دولت متحدۀ اندونزی تشکیل می شد ولی قبل از اینکه این قرارداد بمرحلۀ اجرا گذاشته شود بار دیگر بین دو طرف جنگ و اختلاف درگرفت تا اینکه در دسامبر 1949م. اساسنامۀ اتحادیۀ هلند با جمهوری متحدۀ اندونزی بمرحلۀاجرا درآمد و دکتر سوکارنو از طرف ملت به ریاست جمهوری انتخاب گردید و در سال 1956م. اتحادیۀ هلند با اندونزی از بین رفت. در سالهای اخیر روابط اندونزی با چین کمونیست افزایش یافته بود و پیشرفت روزافزون کمونیستها باعث قیام نظامیان و سرکوب حزب کمونیست گردید و دکتر سوکارنو اختیارات خود را به رهبر رژیم نظامی جدید سپرد (1965م.) و در سال 1967م. سوکارنو بکلی از کار برکنار شد و ژنرال سوهارتو به ریاست جمهوری انتخاب گردید
لغت نامه دهخدا
(دُ)
پل. حجار فرانسوی. مولد پاریس به سال 1875 م
لغت نامه دهخدا
(دِ نُ)
نام کرسی بخش از ولایت آوسن درایالت (نر) فرانسه. دارای راه آهن و 3736 تن سکنه
لغت نامه دهخدا
عمل پالاندوز، شغل و پیشه پالاندوز، جایی که در آن پالان دوخته میشود دکان پالاندوزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کلاهدوزی
تصویر کلاهدوزی
عمل و شغل کلاهدوز کلاه فروش، دکان کلاه دوز کلاه فروشی
فرهنگ لغت هوشیار
در ترکیب بمعنی (اندوزنده) آید: مال اندوز، نیز در ترکیب بمعنی (اندوخته) آید: ظلمت اندوز
فرهنگ لغت هوشیار
کجه دوزی چکندوزی عمل و پیشه قلابدوز دوختن طرحهایی از نقش و نگار از ابریشم یا خامه یا رشته های طلا و نقره بر روی پارچه بوسیله قلاب. یا جامه قلابدوزی. جامه ای که رشته های فلزی طلا یا نقره یا شبیه آن بر روی وی دوخته باشند. گلدوزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طلا دوزی
تصویر طلا دوزی
با تارهای طلا چیزی را دوختن
فرهنگ لغت هوشیار
دوختن طرف و کنار جامه تاریش نشود. یا پاکدوزی دو درزه. پاکدوزی کنار جامه بقصد ریش نشدن دو دفعه: یکی از زیر و یکی از زیر و یکی از روی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اندوزه
تصویر اندوزه
اندوه غم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اندوزه
تصویر اندوزه
((اَ زِ))
اندوه، غم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اندوزش
تصویر اندوزش
اکتساب
فرهنگ واژه فارسی سره
نام یکی از گروه های نژادی ساکنین قدیم شمال ایران که کادوسی
فرهنگ گویش مازندرانی