جدول جو
جدول جو

معنی لالیم - جستجوی لغت در جدول جو

لالیم
نام یکی از یاران و سپاهیان امیرتیمور گورکان در جنگ شاه منصور، (ظفرنامۀ شامی به نقل از تاریخ عصر حافظ، ص 434)
لغت نامه دهخدا
لالیم
دهی از دهستان میان دورود، بخش مرکزی شهرستان ساری، واقع در 14 هزارگزی خاورساری و یکهزار گزی جنوب راه شوسۀ ساری به بهشهر، دشت، معتدل، مرطوب و مالاریائی، دارای 420 تن سکنۀ شیعه فارسی و مازندرانی زبان، آب آن از چاه و چشمه، محصول آن غلات، صیفی، توتون، سیگار، شغل اهالی زراعت و راه آنجا مالرو است، (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
محله لالیم موضعی بین جنوب شرقی و مشرق نهر بادله در مازندران، (مازندران و استرآباد رابینو بخش انگلیسی ص 58)
لغت نامه دهخدا
لالیم
از توابع میان دورود ساری
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از الیم
تصویر الیم
دردناک، دردآورنده، بسیار دردناک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تالیم
تصویر تالیم
عنصر فلزی، کمیاب، نرم و قابل مفتول شدن که از ترکیبات آن برای تولید سم و در شیشه سازی و تجهیزات الکترونیکی استفاده می کنند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لایم
تصویر لایم
ملامت کننده، نکوهش کننده، سرزنش کننده
فرهنگ فارسی عمید
(یِ)
لائم. رجوع به لائم شود. ملامت کننده. نکوهنده
لغت نامه دهخدا
(لَ)
نام دهی جزء دهستان گسکرات بخش صومعه سرا شهرستان فومن واقع در 17 هزارگزی شمال باختری صومعه سرا. دارای 619 تن سکنه. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(لالْ لی)
تماس آرتور دو. بارن دوتلندال. فرمانفرمای فرانسه در هند. مولد رمانس (درم) (1766- 1702)
لغت نامه دهخدا
اسمش میرخرد برادر میرکلان سبزواری است، فاضل خوش طبعی بوده و این دو شعر از او است:
به این شادم که باشد یار سرگرم جفای من
که یادی میدهد از اعتمادش بر وفای من،
او در حجاب از من و من منفعل از او
در حیرتم که چون طلبم کام دل از او،
(آتشکدۀ آذر ص 81)
حسن بیگ، از شعرای ایران و از مردم همدان، وفات به سال 1002 هجری قمری این بیت او راست:
مرا ز بستر هجران سر جدائی نیست
بجز خیال تو با غیر آشنائی نیست،
(قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان بخش قلعه زراس شهرستان اهوازواقع در 44 هزارگزی شمال قلعۀ زراس دارای 220 تن سکنۀ شیعه فارسی زبان، محصول آنجا غلات، شغل اهالی زراعت و راه مالرو است، (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
موضعی به مغرب اصفهان
لغت نامه دهخدا
گنگی، بی زبانی، گفتن نتوانستن، بکم، بکامه
لغت نامه دهخدا
(اَ)
دردگین. (منتهی الارب). الم ناک. دردناک. دردآور. موجع. مانند سمیع بمعنی مسمع. (از اقرب الموارد).
- عذاب الیم، عذابی که دردرسانی آن بغایت رسیده باشد، بطریق مبالغه است. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(سَ)
جمع واژۀ سلم. (دهار) (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ص 59)
لغت نامه دهخدا
اقوام لامیم قبیله ای از اعراب که از ددان بن یقشان بوجود آمدند، (سفر پیدایش 25: 3) (قاموس کتاب مقدس)
لغت نامه دهخدا
نام موضعی از مشک آباد ساری، (مازندران و استرآباد رابینو ص 6، 13، 48، 49، 121، 158 بخش انگلیسی)، دهی از دهستان گیلخوران بخش مرکزی شهرستان شاهی واقع در یازده هزارگزی شمال خاوری جویبار کنار رود خانه سیاهرود، دشت معتدل و مرطوب و مالاریائی، دارای 1300 تن سکنۀ شیعۀمازندرانی زبان، آب از رود خانه سیاه چاه، محصول برنج و غلات و پنبه و کنجد و صیفی، شغل اهالی زراعت و حشم داری و راه مالروست، (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
نام محلی به خرسونس کاریه، (ایران باستان ج 2 ص 1112)
لغت نامه دهخدا
نام محلی بسواد کوه و بدانجا کتیبه ای پهلوی باشد، دهی از دهستان کسلیان، بخش سوادکوه شهرستان شاهی واقع در 13 هزارگزی خاوری زیرآب، دامنه، مرطوب و مالاریائی، دارای 250 تن سکنه مازندرانی و فارسی زبان، آب آن از چشمه و رود خانه محلی، محصول برنج و غلات، شغل اهالی زراعت و گاوداری، صنایع دستی زنان، شال و کرباس بافی، راه آن مالرو است، برج و قلعۀ خرابه ای که در اوایل قرن پنجم هجری بنا شده در نزدیک این آبادی است، (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
نام مطران دمشق، او راست: کتاب الدّعاء، (ابن الندیم)
لغت نامه دهخدا
صفت برای برگها، صاحب زغب. کرکین. باردار. پرزدار. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). کرک دار
لغت نامه دهخدا
درختی است از تیره پروانه واران که دارای شاخه های خاردار است. میوهءاین گیاه غلاف مانند (شبیه میوه لوبیا) است و دارای ماده ای قندی است که در تهیه نوعی مشروب بکار میرود. این درخت در جنگلهای شمالی ایران نیز فراوان است للکی لیلکی لیلک للک لک کرات لالیک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از الیم
تصویر الیم
درد آور
فرهنگ لغت هوشیار
لال بودن گنگی بی زبانی، جمع لولو مرواریدها: چنانکه در کتاب محکم و کلام قدیم لالی این سه اسم متعالی را در یک سلک نظم قرار داده است... گنگی، بی زبانی، گفتن نتوانستن
فرهنگ لغت هوشیار
ملامت کننده سرزنش کننده نکوهش کننده نکوهنده جمع لائمین (لایمین) لوائم (لوایم)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لالی
تصویر لالی
((لَ لِ))
جمع لؤلؤ، مرواریدها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از الیم
تصویر الیم
دردناک
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لایم
تصویر لایم
((یِ))
ملامت کننده، نکوهنده
فرهنگ فارسی معین
دردانگیز، دردناک، مولم
فرهنگ واژه مترادف متضاد
آفتابه، ابریق، قدیمی
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع گیل خواران قائم شهر
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع خانقاه پی واقع در منطقه ی سوادکوه
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع کسلیان قائم شهر، برج لاجیم در قریه ی لاجیم سوادکوه قرار دارداین برج در شمار
فرهنگ گویش مازندرانی
ولرم
فرهنگ گویش مازندرانی