جدول جو
جدول جو

معنی لاقیس - جستجوی لغت در جدول جو

لاقیس
لافیس، (برهان)، نام دیوی که در نماز به خاطر وسوسه اندازد، (غیاث) :
تو گوئی که عفریت لاقیس بود
به زشتی نمودار ابلیس بود،
سعدی،
در همه روم و شام چون کفر ابلیس و فسق لاقیس چنان مجهور شده است، (زیدری)
لغت نامه دهخدا
لاقیس
دیو نماز در برهان لافیس آمده و پارسی است وسوسه کننده ببدی اندازنده
فرهنگ لغت هوشیار
لاقیس
وسوسه کننده
تصویری از لاقیس
تصویر لاقیس
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از لاقید
تصویر لاقید
بی قید، بی پروا، بی بند و بار
فرهنگ فارسی عمید
(قِ)
عیب کننده، گر. (منتهی الارب). جرب
لغت نامه دهخدا
(قَ)
مرکّب از: لا، نه + قید، بند، بی قید. سهل انگار. لاابالی. بی اعتنا
لغت نامه دهخدا
(اَقْ یَ)
منظم تر و صحیح تر.
لغت نامه دهخدا
نام جزیره معظمی از جزایر دریای هند و گویند شجر وقواق (درختی خرافی) در نخستین جزیره آن روید، حکیم اسدی در مثنوی گوید:
سه هفته چو راندند دل شادکام
به کوهی رسیدند لانیس نام
جزیره به پهنای کشور سرش
همه بیشه وقواق بود از برش،
لغت نامه دهخدا
نام چند تن از زنان معروف یونانی، (قرن پنجم قبل از میلاد)
لغت نامه دهخدا
نام حکیمی از مفسرین کتب حکمای قدیم
لغت نامه دهخدا
نام دیوی است که در نماز وسوسه کند و به این معنی بجای حرف ثالث قاف هم به نظر آمده است، (برهان) (آنندراج)، رجوع به لاقیس شود
لغت نامه دهخدا
نام شهری، گزنفون گوید کورش پس از جنگ با کرزوس و شکست دادن وی پس از عقد معاهده به دسته ای از سپاهیان سنگین اسلحۀ مصری که مردانه حرب و مقاومت کرده بودند شهرهائی در صفحات علیا داد که هنوز (زمان کزنفون) به شهرهای مصری معروفند و علاوه بر آن لاریس و سیل لن را که در نزدیکی سیمه و به مسافت کمی از دریاست بدانها بخشید و این محلها امروز هم در تصرف اعقاب مصریان است، (ایران باستان ج 1 ص 362)
لغت نامه دهخدا
ابن صعصعه بن ابی الحریف، محدث است، (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
بی قید سهل انگار بی اعتنا. یا لاقیدی. بی قیدی سهل انگاری. بی پروا، بی بند و بار، بی بند و بار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لاریس
تصویر لاریس
لارقس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لاقید
تصویر لاقید
((قَ یْ))
سهل انگار، بی اعتناء
فرهنگ فارسی معین
بی اعتنا، بی بندوبار، بی غم، بی قید، بی مبالات، تن آسا، غافل، لاابالی
متضاد: منضبط
فرهنگ واژه مترادف متضاد