جدول جو
جدول جو

معنی لاسوره - جستجوی لغت در جدول جو

لاسوره(سَ)
دهی از دهستان سیلاخور بخش الیگودرز شهرستان بروجرد واقع در 56 هزارگزی جنوب باختری الیگودرز. دارای 127 تن سکنه. زبان لری فارسی. محصول غلات و لبنیات و تریاک و راه اتومبیل رو است. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از داتوره
تصویر داتوره
حلقه و زنجیر یا ریسمانی که به پای چهارپایان یا زندانیان ببندند، بخو، تاتوره، تاتوله
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تاتوره
تصویر تاتوره
حلقه و زنجیر یا ریسمانی که به پای چهارپایان یا زندانیان ببندند، بخو، داتوره، تاتوله
گیاهی یک ساله از تیرۀ بادمجانیان با برگ های درشت، بدبو و گل های شیپوری ارغوانی یا سفید که حاوی ماده ای سمّی به نام داتورین است و در معالجۀ آسم، تنگی نفس، تشنج و رماتیسم به کار می رود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لاهوره
تصویر لاهوره
قاش خربزه یا هندوانه و امثال آن ها
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ماسوره
تصویر ماسوره
نی باریک، لولۀ باریک و کوتاه
آلتی در چرخ خیاطی که نخ به آن پیچیده می شود
در امور نظامی آلتی در توپ و تفنگ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از باکوره
تصویر باکوره
میوۀ نارس، میوۀ نورسیده، نوبر، اول چیزی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قاذوره
تصویر قاذوره
نجاست از قبیل ادرار و مدفوع، کار زشت، گناه فاحش
زنا، پلیدی
مردار
کسی که به سبب بدخویی با دیگران مراوده و آمیزش نداشته باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اسطوره
تصویر اسطوره
قصه ها و حکایت های بازمانده از دوران باستان دربارۀ خدایان، قهرمانان و به وجود آمدن اشیا و حوادث
فرهنگ فارسی عمید
به هندی سپستان است. (تحفۀ حکیم مؤمن)
لغت نامه دهخدا
(اَوِ رَ)
جمع واژۀ سوار. (ترجمان القرآن جرجانی) (دهار). جمع واژۀ سوار، بمعنی یاره و دست برنجن. (منتهی الارب).
لغت نامه دهخدا
یکی از بلاد هند. (تحقیق ماللهند ص 101 س 21)
لغت نامه دهخدا
(رَ)
تراشه و برش خربزه و هندوانه است و به ترکی آن را قاش گویند. (برهان). کرچ خربزه و هندوانه. (جهانگیری). قاچ. کرچ. برش:
جسم که چون خربزه است تا نبری چون خورند
بشکن و پیدا شود قیمت لاهوره ای.
مولوی
لغت نامه دهخدا
به یونانی ماهودانه است. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
(رِ)
کاسو. پارچه ای بر سر دسته چوبی بند کرده و آن را تر نموده نانواها تنور نانوائی را بدان تر میکنند. (ناظم الاطباء). رجوع بکاسو شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از ساعوره
تصویر ساعوره
آتش افروخته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فاخوره
تصویر فاخوره
سفال سازی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صاموره
تصویر صاموره
شیر ترش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فاتوره
تصویر فاتوره
لاتینی تازی گشته از فاکتور سیاهه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صاقوره
تصویر صاقوره
زیر کاسه زیر کاسه سر
فرهنگ لغت هوشیار
سنگه چیزی سنگین که در کرجی برای برابر نگاهداشتن آن بر آب به کار برند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سابوره
تصویر سابوره
پشت پائی، مخنث
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسطوره
تصویر اسطوره
قصه وحکایت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باسیره
تصویر باسیره
شاعر، تاریخگو، قصه خوان
فرهنگ لغت هوشیار
(ماده نر) نوبر نو باوه زود رس اول هر چیز، میوه نورس نوبر، جمع باکورات بواکیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسواره
تصویر اسواره
از پارسی اسوار پیشوای پارس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسوره
تصویر اسوره
جمع اسوار، دستبندها دست برنجن ها
فرهنگ لغت هوشیار
نی باریک که یک سر آن رادردهان و سر دیگرش را در آب یا شربت گذارند و بمکند، آلتی است در چرخ خیاطی که قرقره کوچک فلزی چرخ خیاطی را در جوف آن و در قسمت زیر سوزن چرخ خیاطی جای دهند و نخ را بوسیله سوزن بیرون آورند، خیاطی، ماکو
فرهنگ لغت هوشیار
هر برش خربزه و هندوانه و مانند آن تراشه قاش قاچ: جسم که چون خربزه است تا نبری چون خورند بشکن و پیدا شود قیمت لاهوره ای. (مولوی دیوان کبیر ج 6 بیت 32074)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قاذوره
تصویر قاذوره
گناه فاحش، کار زشت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ماسوره
تصویر ماسوره
((رِ))
لوله باریک، نی باریک، آلتی است در چرخ خیاطی که نخ به آن پیچیده می شود، آلتی است در توپ و تفنگ. ماشوره هم گفته می شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لاهوره
تصویر لاهوره
((رِ))
یک قاچ و برش از خربزه یا هندوانه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اسطوره
تصویر اسطوره
افسانه، داستان، استوره
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از استوره
تصویر استوره
اسطوره
فرهنگ واژه فارسی سره
اسری
فرهنگ گویش مازندرانی
قرقره، چوب قرقره، از اجزای بافندگی سنتی
فرهنگ گویش مازندرانی