- لازقه (زِ قَ)
تأنیث لازق. هر چیز که چسبنده باشد مثل سریش. (غیاث)
معنی لازقه - جستجوی لغت در جدول جو
- لازقه
لازقه در فارسی مونث لازق چسبناک: چسبنده مونث لازق هر چیز که چسبنده باشد (مانند سریش)
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
لاحق ها، ویژگی چیزهایی یا کسانی که بعد از چیز یا کس دیگر بیایند و به آن بپیوندند، جمع واژۀ لاحق
(قَ / قِ)
لغت نامه دهخدا
لاغه. تنگ. عدل. لنگه. تا. تابار. یکی از دو قسمت بار اشتر یا خر، یک لاقه انگور یک لاقه برنج و غیره
قومی اند از تخس و دهی نیز دارند بدین نام. و ایشان را ناحیتی خرد است. (حدود العالم)
نادرست نویسی لاغه لنگه لنگه بار تنگ لنگه عدل: یک لاغه انگور یک لاغه برنج
مونث لازم، بر نهاده، خوی گرفته مونث لازم، مقتضی: لازمه این گفته آنست که، مقرون همراه: و از اتفاقات حسنه که لازمه این دولت روز افروزنست بر سر آن قله درختی برآمده بود
بایسته، مستلزم، مقرون، ملازم، همراه، مقتضی
چسبناک، چسبنده، دوسنده
لعنت، نفرین، لوزه، لجن آبکی بخش پایینی مرز خزانه ی برنج