جدول جو
جدول جو

معنی لاابالی - جستجوی لغت در جدول جو

لاابالی
بی قید و بی بند و بار، برای مثال لاابالی چه کند دفتر دانایی را؟ / طاقت وعظ نباشد سر سودایی را (سعدی۲ - ۳۱۶)، بی باک، بی پروا، با بی بند و باری
تصویری از لاابالی
تصویر لاابالی
فرهنگ فارسی عمید
لاابالی
باک ندارم نمی ترسم، بی باک بی بند وبار بی پروا، لاابلی چکند دفتر دانایی را ک طاقت وعظ نباشد سرسودایی را. (سعدی. کلیات) یا لاابالی شدن، سهل انگار وبی قیدشدن، گرت با ما خوش افتاده است چون ما لااللی شو نه یاران مست برخیزند و تو مستور بنشینی. (سعدی) بی مبالات، سهل انگار، بی بند و بار، شل، بی التفات، نترس وبیباک، بی بند و بار
فرهنگ لغت هوشیار
لاابالی((اُ))
در فارسی به معنای سهل انگار، بی قید. در عربی متکلم وحده از فعل مضارع (باک ندارم)
تصویری از لاابالی
تصویر لاابالی
فرهنگ فارسی معین
لاابالی
بی بندوبار، بی سروپا
تصویری از لاابالی
تصویر لاابالی
فرهنگ واژه فارسی سره
لاابالی
بی بندوبار، بی حمیت، بی غیرت، بیکار، لاقید، لش
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(یَ)
سرمدی. دائمی. ابدی:
درهای همه ز عهد خالیست
الا در تو که لایزالیست.
نظامی.
، نعتی خدای تعالی را:
فرد ازلی به ذوالجلالی
حق ابدی به لایزالی.
نظامی.
راه خویش از خیال خالی کن
عزم درگاه لایزالی کن.
نظامی.
ذات تو به نور لایزالی
از شرک و شریک هر دو خالی.
نظامی.
بقدرت لایزالی هم در ساعت ابر از صحرای آن بادیه متقشع و متفرق گردد. (ترجمه محاسن اصفهان ص 37).
می ده که گرچه گشتم نامه سیاه عالم
نومید کی توان بود از لطف لایزالی.
حافظ.
به هر منزل که روآرد خدایا
نگهدارش بلطف لایزالی.
حافظ.
حضرت لایزالی ایشان را کرامت کرده است. (انیس الطالبین ص 66)
لغت نامه دهخدا
(اُ گَ)
بی باکی. بی مبالاتی. لاقیدی. سهل انگاری
لغت نامه دهخدا
(اُ)
بی باکانه
لغت نامه دهخدا
(اُ)
نام زن پرتزیلاس. این مرد موافق افسانه های یونانی نخستین سپاهی یونانی بود که در لشکرکشی یونانیهابه آسیا برای جنک با ترووا پا به تروا گذارد و در این جنگ کشته شد. لاادامی زن وی از خدایان خواست شوهرخود را یک بار دیگر ببیند و هرمس رب ّالنوع پزشکان و داروسازان، او را بدین گیتی آورد ولی وی در دفعۀ دوم بزودی درگذشت و زنش نیز تقریباً بلافاصله بمرد. (ایران باستان ج 2 ص 1948)
لغت نامه دهخدا
بازی کردن با لاو، الک دلک باختن، رجوع به لاو شود
لغت نامه دهخدا
یکی از دهستانهای بخش چغلوندی شهرستان خرم آباد، این دهستان در شمال بخش واقع و از خاوربه دهستان ورکو، از جنوب به دهستان مال اسد، از باختر به رود خانه هرو و دهستان ده پیر، از شمال بکوه پونه و بخش سلسله محدود است، موقع طبیعی: کوهستانی و جلگه، سردسیر مالاریائی و قسمتی از دهستان در دامنۀ کوه واقع است، آب آن از رود خانه هرو و نهر و چشمه سارهای مختلف دیگر، مرتفعترین جبال در این دهستان کوههای ریمله، شیشه، سرنجه، قلعه لان و سیرماهی است، مراتع مرغوبی در این دهستان وجود دارد، این دهستان از 29 آبادی تشکیل گردیده، جمعیت آن در حدود 4926 تن است، وقرای مهم آن عبارتند: از تپه گچی، قله قربانی، چهاربرجی، مله قربانی و مختوای، ساکنین این دهستان از تیره های مختلفی می باشند که ریشه اصلی آنها طایفۀ مهم بیرانوند است، عده کثیری از اهالی در سیاه چادر سکونت دارند که برای تعلیف اغنام و احشام خود در حوالی ییلاق و قشلاق میروند، (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
نام کرسی بخش از ولایت سن بریوک در ایالت (کت دونر) فرانسه، دارای راه آهن و 4775 تن سکنه
لغت نامه دهخدا
ماری ترزلوئی دوساو واکارینیان پرنس دو، دوست صمیمی ماری آنتوانت، مقتول در کشتار سپتامبر 1792، مولد تورن به سال 1749 میلادی
لغت نامه دهخدا
تصویری از لا ابالی
تصویر لا ابالی
در تازی: نمی ترسم، در فارسی: بی بند و بار رند باد پیما بی باک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لاسبیلی
تصویر لاسبیلی
لاسبیلی در کردن، سخنان توهین آمیز طرف یا اعتراض او را جواب ندادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لاابالیگری
تصویر لاابالیگری
لا قیدی، بی مبالاتی
فرهنگ لغت هوشیار
بی بندوباری، بی فکری، لاقیدی، هرزگی
فرهنگ واژه مترادف متضاد