- لائقین
- لایقین در فارسی، جمع لائق، آتاوان شایستگان
معنی لائقین - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جمع لاحق، رسندگان، آیندگان
جمع لایق در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات نکنند)
جمع سارق در حالت نصبی و جری دزدان
جمع سابق در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات نکنند)، پیشینیان گذشتگان، در گذشتگان مردگان، (رجال) کسانی که با امیرالمومنین ع رجوع کردند و ایشان ابوالهیئم ابن تیهان جابربن عبدالله و جمعی دیگر بودند
جمع سایل پرسش کنندگان سوال کنندگان
جمع سایس در حالت رفعی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
جمع سایر اشخاص دیگر دیگران: خانمها با کالسکه روان گشتند و سایرین هم داخل خانه شدند
مشرق و مغرب
جمع صائن، خویشتنداران پرهیزگاران، جمع صاین. در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
جمع صایم در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند) روزه داران
سابق ها، گذشتگان، جمع واژۀ سابق، کسانی که در بدو بعثت پیغمبر اسلام و پیش از آغاز غزوات، اسلام آورده اند، که از زنان، خدیجه و از مردان، علی بن ابی طالب، زیدبن حارثه، ابوبکربن ابی قحافه، عثمان بن عفّان، زبیربن عوام، عبدالرحمن بن عوف و سعدبن ابی وقاص بوده اند، کسانی از صحابه که به علی بن ابی طالب رجوع کردند مانند مقداد، سلمان، ابوذر، عمار یاسر و ابوالهیثم انصاری
قائل ها، گوینده های سخن، سخنگوها، جمع واژۀ قائل
جمع غائب، غایبین در فارسی نبودگان اوناکان جمع غایب. در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند) مقابل حاضرین
جمع فاسق، دژوندان بلادگان ناراستکاران
پارسی تازی گشته پارگین گندابخانه پادشاهان که این چنین باشند چرخ دولاب و پارگین باشند (سنائی)
جمع قایل در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند) قایلین بخلا
جمع قائف، چهره شناسان پی شناسان
بی بند و بار بی بند
تغاری بزرگ سفالین یا مسین دارای لبه ای کوتاه که به جهت خمیر کردن آرد یالباس شستن بکار برند و یا در آن آب ریزند: لانجین پیاله کن که لب یار نازک است. کاسه بزرگ
نالیدن، هرزه گویی کردن: ملامتم مکنید ار دراز می لایم بود که کشف شود حال بنده پیش شما. (مولوی لغ)، عوعو کردن (سگ) : سگ لاید و کاروان گذرد. (مثل)
جمع ناطق، گویندگان سخنوران سخنرانان جمع ناطق. در حالت نصبی وجری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
جمع نائم، خوابیدگان
کاسۀ بزرگ، تغار گلی
زیر، تحتانی، دون، پست
جمع ساق، از پارسی دو ساگ دو زنگ تثنیه ساق دو ساق (پا)، ساق بند، هر یک از دو خطی که احاطه بر زاویه ای دارند ساق و مجموع دو خط را ساقین گویند
بی قید، بی پروا، بی بند و بار
پارسی است تاکی گونه ای کلاه، جامه دو تکه نوعی کلاه طاقی، قبای دوتایی
منسوب به لاذقیه از مردم لاذقیه
ترکی شاهین از مرغان شکاری، نامی برای مردان شاهین شکاری، نامی از نامهای مردان
دیو نماز در برهان لافیس آمده و پارسی است وسوسه کننده ببدی اندازنده