سخت سرخ شدن، کشتن کسی را یا برانگیختن کسی را بر قتل، دردباغ انداخته شدن پوست، مردن. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) ، فاسد شدن. (از اقرب الموارد). تباه گردیدن پوست. (منتهی الارب)
سخت سرخ شدن، کشتن کسی را یا برانگیختن کسی را بر قتل، دردباغ انداخته شدن پوست، مردن. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) ، فاسد شدن. (از اقرب الموارد). تباه گردیدن پوست. (منتهی الارب)