- قیمهکردن
- ریزکردن
معنی قیمهکردن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
کنایه از ریز کردن، ریزریز کردن گوشت و مانند آن
ریز کردن خرد کردن (گوشت و جز آن را)
انعقاد قراردادی با شرکت بیمه درباره حوادث احتمالی و خطرهایی که ممکن است بشی متعلق بشخص وارد آید
ناقص کردن، معیوب نمودن
برخاستن، به پا خاستن
کنایه از بریدن، چیزی را به شکل قلم قطع کردن
سترون کردن سترون کردن نازا کردن اخته کردن، بی حاصل کردن بی ثمر ساختن، عاری از میکرب کردن
افراشتن به پا داشتن، استوار کردن، پنهان کردن نصب کردن بپا داشتن افراشتن، محکم کردن، پنهان ماندن
بریدن
آواز کردن کامیان و خروس: سحر که کرد شادی خروس طبعم قیق زدم بگوشه دستار لب گل تزریق
برخاستن، برانگیخته شدن، انجام دادن برخاستن، انجام دادن اجرا کردن: مختال آنست که خود را عظیم داند... و بحقوق الله قیام نکند، مشغول شدن
بشکل میم (م) در آوردن، لبها را بشکر خنده گشودن (بدومعنی) : پریرخ بشرم آمد از روی جم زبس ناز آن دو کبوتر بهم. بخنده عقیقین نقط میم کرد شباهنگ درمیم دونیم کرد. (گرشا)
застраховывать
versichern
застраховувати
ubezpieczać
assegurar
assicurare
asegurar
assurer
verzekeren
mengasuransikan
बीमा करना
保険をかける (H
보험을 들다
sigortalamak
hakikisha
বীমা করা