نوعی از برنجاسب است که بوی مادران باشد. (برهان). برنجاسف است و آن از اسپرمهاست. (از ذخیرۀ خوارزمشاهی). شاه بابک. شاه بانگ. جمسفرم بری. برترف. شجرۀ ابراهیم. شجرۀ مریم. (یادداشت مرحوم دهخدا). گیاهی است و آن بر دو قسم است: نر و ماده. اطراف آن گیاه سودمند است و دارای شکوفه ای است طلائی و سخت تلخ و برگهایی چون سداب و میوه ای چون دانۀ آس و بسیار خوشبو که در معالجات به کار رود. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب). گویند: فلان یمضع الشیح و القیصوم، درباره کسی که خالص در بدویت باشد. (از اقرب الموارد از اساس اللغه). مشک چوپان. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به تحفۀ حکیم مؤمن شود
نوعی از برنجاسب است که بوی مادران باشد. (برهان). برنجاسف است و آن از اسپرمهاست. (از ذخیرۀ خوارزمشاهی). شاه بابک. شاه بانگ. جمسفرم بری. برترف. شجرۀ ابراهیم. شجرۀ مریم. (یادداشت مرحوم دهخدا). گیاهی است و آن بر دو قسم است: نر و ماده. اطراف آن گیاه سودمند است و دارای شکوفه ای است طلائی و سخت تلخ و برگهایی چون سداب و میوه ای چون دانۀ آس و بسیار خوشبو که در معالجات به کار رود. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب). گویند: فلان یمضع الشیح و القیصوم، درباره کسی که خالص در بدویت باشد. (از اقرب الموارد از اساس اللغه). مشک چوپان. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به تحفۀ حکیم مؤمن شود
مشک چوپان از گیاهان بوماران بومادران مشک چوپان. یا قیصوم انثی. یکی از گونه های قیصوم است که به نام مشک چوپان صغیر نیز نامیده می شود یا قیصوم ذکر. مشک چوپان
مشک چوپان از گیاهان بوماران بومادران مشک چوپان. یا قیصوم انثی. یکی از گونه های قیصوم است که به نام مشک چوپان صغیر نیز نامیده می شود یا قیصوم ذکر. مشک چوپان
نام جزیره ای است در هند. در نزهه القلوب به نقل از مسالک الممالک آمده که در جزیره قیصور به هند جایی است و در آنجا ماهیانند و چون ایشان را از آنجا بیرون آرند سنگ خارا شوند و در ایشان حیوانیت نماند. (نزهه القلوب، مقالۀ سوم ص 296). بر وزن طیفور، نام شهری در جانب شرقی بحر محیط و نزدیک به دریاست و کافور خوب از آنجا آورندو بعضی گویند نام کوهی است در دریای هند. (برهان) (آنندراج). دزی در ج 2 ص 432 گوید: قیصوری عنوان نوعی از کافور. داود ضریر انطاکی در مادۀ کافور پس از ذکرکلمه مزبور گوید: نیز فنصوری (بفاء و نون) آمده. قیصوری منسوب به موضعی از بلاد هند از ناحیۀ سرندیب است. (از حاشیۀ برهان چ معین از فولرس) : یکی گفت قیصور به زین دمار که کافور و صندل دهد بی شمار. نظامی. به قیصور میگردد این راه باز وز آنجا به چین هست راهی دراز. نظامی. قیصور مصحف فنتصور و از آنجاست کافور قیصری. (اخبار الصین و الهند ص 4، 73)
نام جزیره ای است در هند. در نزهه القلوب به نقل از مسالک الممالک آمده که در جزیره قیصور به هند جایی است و در آنجا ماهیانند و چون ایشان را از آنجا بیرون آرند سنگ خارا شوند و در ایشان حیوانیت نماند. (نزهه القلوب، مقالۀ سوم ص 296). بر وزن طیفور، نام شهری در جانب شرقی بحر محیط و نزدیک به دریاست و کافور خوب از آنجا آورندو بعضی گویند نام کوهی است در دریای هند. (برهان) (آنندراج). دزی در ج 2 ص 432 گوید: قیصوری عنوان نوعی از کافور. داود ضریر انطاکی در مادۀ کافور پس از ذکرکلمه مزبور گوید: نیز فنصوری (بفاء و نون) آمده. قیصوری منسوب به موضعی از بلاد هند از ناحیۀ سرندیب است. (از حاشیۀ برهان چ معین از فولرس) : یکی گفت قیصور به زین دمار که کافور و صندل دهد بی شمار. نظامی. به قیصور میگردد این راه باز وز آنجا به چین هست راهی دراز. نظامی. قیصور مصحف فنتصور و از آنجاست کافور قیصری. (اخبار الصین و الهند ص 4، 73)
اکول وبسیارخورنده. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). و یاء آن حرف زائد است. (از اقرب الموارد). عصوم. عیضوم. رجوع به عصوم و عیضوم شود، زن بسیارخورنده و بسیارخواب، که چون از خواب برخیزد خشمگین باشد. (از اقرب الموارد از لسان)
اکول وبسیارخورنده. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). و یاء آن حرف زائد است. (از اقرب الموارد). عَصوم. عَیضوم. رجوع به عصوم و عیضوم شود، زن بسیارخورنده و بسیارخواب، که چون از خواب برخیزد خشمگین باشد. (از اقرب الموارد از لسان)