ملکۀ گرجستان، زنی که پادشاه تمامت گرج بود. (تاریخ جهانگشاج 1 پاورقی ص 212 و ج 2 ص 160). گویند که چون به ابوبکر رضی اﷲ عنه خبر رسید که شه عجم زنی است، گفت: ذل من اسند امره الی امراءه. (همان کتاب ج 2 ص 161)
ملکۀ گرجستان، زنی که پادشاه تمامت گرج بود. (تاریخ جهانگشاج 1 پاورقی ص 212 و ج 2 ص 160). گویند که چون به ابوبکر رضی اﷲ عنه خبر رسید که شه عجم زنی است، گفت: ذل من اسند امره الی امراءه. (همان کتاب ج 2 ص 161)
پیچکی است خاردار که درهمه جنگلهای شمال ایران و اراضی کم ارتفاع ساحلی و در آستارا تا 800 گزی دیده میشود. میوۀ آن خوراکی وچوب وی برای سوخت بکار میرود. در لاطینی اسمیلاکس اکسلسا نام دارد و در لاهیجان و شهسوار و رودسر ازملک نامیده میشود و تشابه میان این کلمه و اسمیلاکس لاطینی سخت عجیب است. (گااوبا). در نور آنرا سگلی و در درفک بالکا و در اشرف لم و درساری ملاش و در میاندره ورگلام نامند. و ابن البیطارگوید برخی گمان برده اند که طخش ازملک است. سمیلقس. (ابن البیطار). طقسوس. (ابن البیطار). شنگیله. کفله بور. والی گیلی. تمیس. کامپوره. سکیلم. تلی. وشات دانه. کلکادانه. ازمکلی
پیچکی است خاردار که درهمه جنگلهای شمال ایران و اراضی کم ارتفاع ساحلی و در آستارا تا 800 گزی دیده میشود. میوۀ آن خوراکی وچوب وی برای سوخت بکار میرود. در لاطینی اسمیلاکس اکسلسا نام دارد و در لاهیجان و شهسوار و رودسر ازملک نامیده میشود و تشابه میان این کلمه و اسمیلاکس لاطینی سخت عجیب است. (گااوبا). در نور آنرا سِگلی و در درفک بالکا و در اشرف لم و درساری مِلاش و در میاندره وِرگلام نامند. و ابن البیطارگوید برخی گمان برده اند که طخش ازملک است. سمیلقس. (ابن البیطار). طقسوس. (ابن البیطار). شِنگیله. کُفُله بور. والی گیلی. تمیس. کامپوره. سکیلم. تَلی. وشات دانه. کلکادانه. ازمکلی