جدول جو
جدول جو

معنی قیتار - جستجوی لغت در جدول جو

قیتار
قیثار. یکی از ابزارهای موسیقی و طرب که دارای سیمهائی است. ج، قیاتیر. (از اقرب الموارد). نوعی از سه تار. (آنندراج). معرب گیتار است
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گیتار
تصویر گیتار
ساز زهی زخمه ای با پشت و روی هموار، دسته ای پهن که به گوشی های کوک ختم می شود و شش سیم که به وسیلۀ زخمه یا انگشت نواخته می شوند
فرهنگ فارسی عمید
(قَ)
ابن اسماعیل پدر عرب است. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(قَیْ یا)
مشرعهالقیار. آب خوری است به کرانۀ فرات. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(قَیْ یا)
قیرفروش. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). صاحب القیر. دارای قیر. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). سازنده یا فروشندۀ قیر. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(قَیْ یارَ)
موضعی است بین رقه و رصافه هشام بن عبدالملک. (از معجم البلدان) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(قُ)
بوی عود. (منتهی الارب) (آنندراج) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). بوی بخور. (اقرب الموارد) ، بوی دیگ. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). بوی دود مطبوخ. (اقرب الموارد از مصباح) ، افزار دیگ. (منتهی الارب) (آنندراج) ، بوی بریانی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) ، بوی استخوان سوخته. (منتهی الارب) (آنندراج) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
آلتی است از آلات موسیقی شبیه ویولون که با مضراب نواخته گردد، قیتار، قیثار، (از المنجد)
لغت نامه دهخدا
(چَ)
قلعه ای است بین انطاکیه و ثغور. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(رَ عَ)
کشتن و کارزار کردن، (منتهی الارب) (آنندراج)، قتال، مقاتله
لغت نامه دهخدا
(قَ)
نام مردی است. (منتهی الارب). وی عاقر ناقۀ صالح بود. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(قَ صَ)
دهی است از دهستان مرکزی بخش قاین شهرستان بیرجند. آب از قنات و محصول آن غلات است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(قَ)
مرد لب پیچنده وقت سخن. (منتهی الارب) ، کسی که سخن را از بیخ حلق بیرون آورد. (از اقرب الموارد). رجوع به قیعر شود
لغت نامه دهخدا
(زَ / زِ)
ثفل زیتونی که روغن آنرا کشیده باشندو بعربی حکر الزیت خوانند. (برهان) (آنندراج). عکرالزیت و ثفل زیتونی که روغن آنرا گرفته باشند. (ناظم الاطباء). فارسی درد روغن... (از دزی ج 1 ص 617). ثفل روغن زیتون است که آن رادر ظرف مس بحد غلظت بجوشانند و بعد از آن بیفشارند. (تحفۀ حکیم مؤمن). رجوع به اختیارات بدیعی شود
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
زه کردن کمان را و زه ساختن کمان را، (منتهی الارب) (از آنندراج) (ناظم الاطباء)، زه بر کمان کردن، (المصادر زوزنی) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
پارسی است و به تفاله زیت (زیتون) گفته می شود که در تازی عکرالزبت است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قتار
تصویر قتار
بوی دیگ افزار، بوی بریانی، بوی استخوان سوخته، بوی مشک بید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گیتار
تصویر گیتار
آلتی است از آلات موسیقی شبیه ویولون که با مضراب نواخته گردد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قیتال
تصویر قیتال
کشتار کارزار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قیثار
تصویر قیثار
قیثاره یونانی تازی گشته چنگ از سازها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیتار
تصویر سیتار
هندی تار هندی
فرهنگ لغت هوشیار
از سازهای زهی که دارای شش سیم می باشد و با انگشتان دست نواخته می شود
فرهنگ فارسی معین
اگر اهل موسیقی نباشید و در خواب ببینید گیتاری می نوازید کاری را خراب می کنید که مورد سرزنش قرار می گیرید. گیتار هم مانند دیگر آلات موسیقی ارتکاب به گناه و تمایل به فساد و کشش به سوی خلاف تعبیر می شود. اگر اهل موسیقی باشید و گیتار در خواب ببینید هیچ تعبیر خاصی ندارد در غیر این صورت خواب شما می گوید به فساد و تباهی متمایل می شوید. اگر در خواب ببینید گیتاری را شکسته و دور افکنده اید از راه خلاف بر می گردید. اگر گیتار به دیگری تعلق داشته باشد و شما از او بگیرید و بشکنید در واقع مانع انجام یک کار خلاف می شوید. خرید و فروش گیتار در خواب نیز فساد و اشتغال به گناه است. منوچهر مطیعی تهرانی
اگر اهل موسیقی نباشید و در خواب ببینید گیتاری می نوازید کاری را خراب می کنید که مورد سرزنش قرار می گیرید. گیتار هم مانند دیگر آلات موسیقی ارتکاب به گناه و تمایل به فساد و کشش به سوی خلاف تعبیر می شود. اگر اهل موسیقی باشید و گیتار در خواب ببینید هیچ تعبیر خاصی ندارد در غیر این صورت خواب شما می گوید به فساد و تباهی متمایل می شوید. اگر در خواب ببینید گیتاری را شکسته و دور افکنده اید از راه خلاف بر می گردید. اگر گیتار به دیگری تعلق داشته باشد و شما از او بگیرید و بشکنید در واقع مانع انجام یک کار خلاف می شوید. خرید و فروش گیتار در خواب نیز فساد و اشتغال به گناه است.
فرهنگ جامع تعبیر خواب
درخت پوسیده
فرهنگ گویش مازندرانی
براق، منور، زلال
فرهنگ گویش مازندرانی
در ردیف قرار گرفته، مرتب
فرهنگ گویش مازندرانی