- قپانی
- کپانی حق قپان کردن
معنی قپانی - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
کهنه پوش، بیسر و پا
کهنه پوش، ژنده پوش، رند و بی سر و پا
قرآن را بقرائت خواندن پول معادل بیست شاهی، پول سیاه
پارسی تازی گشته کپانی ترازو دار
آب: (نه در آن معده ریزه ای مانده نه در آن دیده قطره ای پانی) (سنائی)
سرخ، سرخ پررنگ، بسیار سرخ
نوعی ترازوی بزرگ مخصوص وزن کردن بارهای سنگین، برای مثال یکی دیبا فروریزد به رزمه / یکی دینار برسنجد به قپّان (عنصری - ۲۷۰) . در این بیت qappān، باسکول
ترازوئی که یک پله دارد و بجای پله دیگر سنگ از شاهین آن آویزند
ترکی از پارسی خود خونی خونین تازی از پارسی خونی خونین سرخ بسیار سرخ سخت سرخ. یا احمر قانی. سرخ تند
آب، ماده ای مایع، بی طعم، بی بو و مرکب از اکسیژن و هیدروژن با فرمول شیمیایی h۲o که در طبیعت به مقدار زیاد موجود است و سه ربع روی زمین را فراگرفته، در صد درجۀ سانتی گراد جوش می آید و در صفر درجۀ سانتی گراد منجمد می شود برای مثال نه در آن معده ریزه ای میده / نه در آن دیده قطره ای پانی (سنائی - لغت نامه - پانی)