جدول جو
جدول جو

معنی قویطول - جستجوی لغت در جدول جو

قویطول
دهی است از دهستان گرمادوز بخش کلیبر شهرستان اهر، سکنۀ آن 62 تن، آب آن از چشمه، محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان آنجا فرش و گلیم بافی است، راه مالرو دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از قیطون
تصویر قیطون
(پسرانه)
از شخصیتهای شاهنامه، نام پادشاه مصر در زمان حکومت اسکندر مقدونی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از قیتول
تصویر قیتول
لشکرگاه، محلی برای استراحت اردو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قوی دل
تصویر قوی دل
دلیر، پردل
فرهنگ فارسی عمید
(قُنْ)
رجوع به کنسول شود
لغت نامه دهخدا
(غَ)
آوازهای آمیخته باهم، و غوغا. (منتهی الارب) (آنندراج) (از تاج العروس) ، تاریکی برهم نشسته. تاریکی. (منتهی الارب) (آنندراج). ظلمت متراکم. ج، غیاطیل. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(قَ نی یَ)
موضعی است به اسپانیا
لغت نامه دهخدا
(قُ)
غبار. (منتهی الارب). غبار ساطع. (اقرب الموارد). رجوع به قسطل و قسطال و قسطلان شود
لغت نامه دهخدا
(قَ طِ)
جمع واژۀ قوطل. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان ایل تیمور بخش حومه شهرستان مهاباد، سکنۀ آن 133 تن، آب آن از رود خانه مهاباد، محصول آن غلات، چغندر، توتون و حبوب، شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان آنجا جاجیم بافی است، راه مالرو دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(قُ ئو)
جمع واژۀ قائل. (اقرب الموارد). رجوع به قائل شود
لغت نامه دهخدا
(قِ)
زنگار باشد و آن معروف است، کانی و عملی هر دو میباشد و بهترین آن کانی است و در مرهم ها به کار برند. (برهان). زنجار. (تحفۀ حکیم مؤمن). و رجوع به قسیطویس شود
لغت نامه دهخدا
رجوع به قوبیطس شود
لغت نامه دهخدا
(قَ)
به لغت مصری گنجینه. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). گنجینه. (برهان) (آنندراج) ، خانه خرد در خانه کلان بلغت اهل مصر. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) ، کناره و حاشیه و سجافی که از ابریشم بافند. (ناظم الاطباء). قیطان. (آنندراج). رجوع به قیطان شود
لغت نامه دهخدا
(قَ ئو)
گوینده. (منتهی الارب). قائل. ج، قول. (اقرب الموارد). رجوع به قائل شود
لغت نامه دهخدا
محلی برای استراحت اردو، لشکرگاه، اردو، (فرهنگ فارسی معین) : امرا و لشکریان که بر در سراپرده و قیتول پادشاهی جمع شده اند، اصلاً اثری از پادشاه نمی یابند، (فرهنگ فارسی معین از عالم آرا ص 834)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ لَ)
دهی است از دهستان چهاردولی بخش مرکزی شهرستان مراغه، سکنۀ آن 344 تن. آب آن از چشمه سارها. محصول آن غلات، بادام، حبوب و کرچک. شغل اهالی زراعت و صنایع دستی زنان آنجا جاجیم بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
شوکران. (فهرست مخزن الادویه). رجوع به قونین شود
لغت نامه دهخدا
(ق)
دهی است از دهستان کفرآور بخش گیلان شهرستان شاه آباد، سکنۀ آن 150 تن. آب آن از هفت چشمه و رود خانه کفرآور. محصول آن غلات، پنبه، توتون و شغل اهالی آنجا زراعت و گله داری است. مردم این ده از طایفۀ مینشی هستند که در همان دهستان کفرآور تغییر محل میدهند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(قَ)
قلعه. حصار. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(قَ رَ)
دهی است از دهستان چایپارۀ بخش قره ضیاالدین شهرستان خوی، سکنۀ آن 501 تن. آب آن ازآغ جای. محصول آن غلات. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان آنجا جاجیم بافی است. راه ارابه رو دارد. این ده در دو محل بفاصله 7500 گز قرار گرفته و بنام قورول بالا و پایین مشهور است. سکنۀ قورول پائین 136 تن می باشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
نام موضعی است بر دجله، (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)، و آن نهری است مجاور قادسیه که گویا از دجله بریده شده است و این نهر پیش از بنای سامرا در آن سرزمین به امر هارون الرشید عباسی جاری گردید و به امر وی بر دهانۀ آن کاخی بنا کردند و آن را ابوالجند (پدر قشون) نامیدند زیرا آن قصر کنار نهری ساخته شده بود که ازآن نهر زمین های بسیار کشت و زرع میشد و آزوقۀ لشکریان از آن تأمین میگردید، (معجم البلدان ج 7 ص 14)
لغت نامه دهخدا
(قَ)
شهری است در افریقیه و تا قفصه سه مرحله و تا نفطه یک مرحله فاصله دارد. (از معجم البلدان) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از قیلول
تصویر قیلول
به روزخفتن
فرهنگ لغت هوشیار
مغولی لشکرگاه محلی برای استراحت اردو، لشکر گاه اردو: امر او لشکریان که بر در سراپرده و قیتول پادشاهی جمع شده اند اصلا اثری از پادشاه نمی یابند
فرهنگ لغت هوشیار
قیطان بنگرید به قیطان قیطن: سوراخ بود دلم چورانبان زان قیطونهای موش دندان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غیطول
تصویر غیطول
آواز های در آمیخته، غوغا، تاریکی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قوی دل
تصویر قوی دل
پر دل و نترس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قونسول
تصویر قونسول
کنسول: قونسولها و مامورین در خاک دولت عثمانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قونیطون
تصویر قونیطون
قونیطن یونانی تازی گشته افسرشاهان (تاج الملوک) از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قسیطوس
تصویر قسیطوس
جمع قسیس، ازسریانی کشیشان یونانی زنگار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قیطول
تصویر قیطول
او را (حصار) قلعه حصار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قیتول
تصویر قیتول
محلی برای استراحت اردو، لشگرگاه، اردو
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قیطول
تصویر قیطول
((قَ یا ق))
قلعه، حصار
فرهنگ فارسی معین
نام روستایی در نور
فرهنگ گویش مازندرانی