معنی قوی دل - فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با قوی دل
روی دل
- روی دل
- متواضع. متبسم. ملایم. حلیم. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
قوی ئیل
- قوی ئیل
- هشتمین سال از سال های دوازده گانۀ تقویم ترکی، سال گوسفند
فرهنگ فارسی عمید
قوی ئیل
- قوی ئیل
- ترکی سال گوسبند از سال های دوازدهه ترکان یکی از دوازده سال سنوات ترکان سال گوسفند
فرهنگ لغت هوشیار
قوی شدن
- قوی شدن
- زورمندشدن نیرو گرفتن توانا شدن زورمند شدن: کار آن مدعیان قوی شده بود و ذخایر بسیار بر قلعه برده
فرهنگ لغت هوشیار
قوی دست
- قوی دست
- نیودست زورمند قوی پنجه زورمند توانا: شد قوی دست آن چنان انصاف کز روی قسم - شمع را نکشد همی بی امر تو باد هوا
فرهنگ لغت هوشیار