جدول جو
جدول جو

معنی قویسم - جستجوی لغت در جدول جو

قویسم(قُ وَ سِ)
ابن علی تونسی محقق. از فقیهان تونس است. وی زمانی بتدریس اشتغال داشت وکتابهایی تألیف کرد. مهمترین آنها از این قرارند: 1- سمط اللاّلی فی تعریف ما بالشفاء من الرجال، این کتاب در ده جزء است و در آن سیرۀ پیغمبر و شرح احوال صحابیان و تابعیان و محدثان و فقیهان و شاعران و جز آنهاست. 2- اصابه الغرض. 3- رساله المواقیت و مآخذها من السنه. تولد وی بسال 1033 هجری قمری و وفات 1114 هجری قمری اتفاق افتاد. (الاعلام زرکلی ج 3 ص 799)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از قویم
تصویر قویم
راست و درست، معتدل، استوار، خوش قامت
فرهنگ فارسی عمید
(قُ وَ سَ)
مصغر قوس. (اقرب الموارد). رجوع به قوس شود، مریم گلی کوهی را گویند که یکی از گونه های مریم گلی است. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(قُ وَ)
مصغر قوم و ها در تصغیر به آن ملحق نمیشود، ولی در جائی که برای غیر آدمیان استعمال شود ها در مصغر آن درمی آید زیرا در این صورت مؤنث است. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(قَ)
نیکوقامت. خوش قد: رجل قویم. (اقرب الموارد) (آنندراج) ، راست و درست. (منتهی الارب). معتدل. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(قُ وَ)
مصغر قوس. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). کمان کوچک. (آنندراج). رجوع به قوس شود
لغت نامه دهخدا
کمانک کمان کوچک، مریم گلی کوهی از گیاهان مریم گلی کوهی را گوید که یکی از گونه های مریم گلی است
فرهنگ لغت هوشیار
گربزه دار استخواندار، بلندبالا خوش اندام، راست واستوار: مادینه راست و درست، استوار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قویم
تصویر قویم
((قَ))
راست، درست، خوش قد
فرهنگ فارسی معین
راست، استوار، والا
فرهنگ واژه مترادف متضاد