- قوهی
- کوهی کهستانی (کهستان قهستان تازی گشته) منسوب به قهستان، نوعی از قماش و جامه که باحتمال قوی از پنبه ساخته می شده و ظاهرا بایداز کرباس لطیف مشبک باشد که هنوز هم در حدود طبس می بافند و آن را تودار (تابدار) نامند. و مردم دهشک از توابع طبس در ساخت این قسم تخصص دارند دلیل این مطلب آنست که اصطخری می گوید از قهستان کرباس صادر می شود
معنی قوهی - جستجوی لغت در جدول جو
- قوهی
- منسوب به قهستان، نوعی از قماش و جامه که به احتمال قوی از پنبه ساخته می شده و ظاهراً باید از کرباس لطیف مشبک باشد که هنوز هم در حدود طبس می بافند و آن را تودار (تابدار) نامند
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
غوری
نیروهای
نام لوده ای است بذله سنج
جعبۀ کوچک مقوایی یا فلزی
کسی که در پشتش قوز دارد، گوژپشت
ظرف چینی یا فلزی لوله دار که در آن چای، قهوه، گل گاوزبان و مانند آن را دم می کنند و کنار آتش یا روی سماور می گذارند
فراخزیست خوش زیست: مرد، تیز رو
نادرست نویسی کوژی کوژپشت کفیک
پارسی است غوری غوری
ترکی زینه دار، زینه پوش (زینه جنگ افزار)
پارسی ترکی گشته کیوت توبک ترکان قوتو نیز گویند
کرگدن دریایی
ظرف فلزی دردار که در آن چیزها را محفوظ نگه میدارند
مقابل دشتی، جبلی، منسوب به کوه
ظرفی برای نگه داری یا حمل چیزی به شکل هندسی منظم با ته مسطح، جعبه، به ویژه جعبه کوچک
توی قوطی هیچ عطاری پیدا نشدن: بسیار عجیب و غیرمنتظره بودن
توی قوطی هیچ عطاری پیدا نشدن: بسیار عجیب و غیرمنتظره بودن
غوزی، گوژپشت، کسی که پشتش برآمدگی غیرطبیعی دارد
ظرفی کوچک، کمابیش استوانه یا کروی برای دم کردن چای
Ethnic
Mountain
étnico
montanhoso
этнический
ethnisch
bergig
etniczny
górski
горный
етнічний
гірський
étnico
montañoso
ethnique
montagneux