جدول جو
جدول جو

معنی قومبل - جستجوی لغت در جدول جو

قومبل
قرو اطوار، ناز و کرشمه برجستگی باسن
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از قوابل
تصویر قوابل
جمع واژۀ قابله، زنی که هنگام زاییدن زن آبستن بچۀ او را می گیرد، ماما، دایه، قابل
فرهنگ فارسی عمید
(قَ بِ)
جمع واژۀ قابله. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). رجوع به قابله شود.
- قوابل الامر، اوائل کار. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(بَ)
گمبل. چاق و گنده. (فرهنگ نظام). کلان. فربه. تنومند
لغت نامه دهخدا
(قُ بُ)
سرین. (فرهنگ نامۀ جدید رازی)
لغت نامه دهخدا
جواسفرم. جم اسپرم را نامند. (فهرست مخزن الادویه). رجوع به آن کلمه شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از اومبل
تصویر اومبل
فرانسوی چتر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قوابل
تصویر قوابل
جمع قابله، مانافان ماماها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گومبل
تصویر گومبل
چاق فربه تنومند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قمبل
تصویر قمبل
نادرست نویسی غنبل غمبل دوسرین دولمبر (گویش نایینی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قمبل
تصویر قمبل
((قُ بُ))
کفل، سرین، قنبل
فرهنگ فارسی معین
زن زیبا و خوش هیکل
فرهنگ گویش مازندرانی
قر دادن
فرهنگ گویش مازندرانی