هل، درختی کوتاه با گل های ریز سفید شبیه گل باقلا که بیشتر در هندوستان به ثمر می رسد و از سه سالگی به بار می نشیند، میوۀ این درخت که کوچک صنوبری و به اندازۀ بند انگشت با پوست تیره رنگ و دانه های خوش بو که برای خوش بو ساختن برخی از خوراکی ها به کار می رود، هال، خیربوا، هیل، لاچی، شوشمیر
هِل، درختی کوتاه با گل های ریز سفید شبیه گل باقلا که بیشتر در هندوستان به ثمر می رسد و از سه سالگی به بار می نشیند، میوۀ این درخت که کوچک صنوبری و به اندازۀ بند انگشت با پوست تیره رنگ و دانه های خوش بو که برای خوش بو ساختن برخی از خوراکی ها به کار می رود، هال، خیربُوا، هیل، لاچی، شوشمیر
دهی است از دهستان تورجان بخش بوکان شهرستان مهاباد، واقع در 30هزارگزی جنوب باختری بوکان و 22500گزی باختری شوسۀ بوکان به سقز. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و هوای آن معتدل سالم است. سکنۀ آن 375 تن است. آب آن ازسیمین رود و محصول آن غلات، توتون، حبوبات و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان جاجیم بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی است از دهستان تورجان بخش بوکان شهرستان مهاباد، واقع در 30هزارگزی جنوب باختری بوکان و 22500گزی باختری شوسۀ بوکان به سقز. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و هوای آن معتدل سالم است. سکنۀ آن 375 تن است. آب آن ازسیمین رود و محصول آن غلات، توتون، حبوبات و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان جاجیم بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
به فتح قاف دوم به معنی قوقو است که تکمۀ کلاه و پیراهن و امثال آن باشد. (برهان) (آنندراج) : چتر زرین چرخ یعنی مهر افسر و قوقۀ کلاه تو باد. ؟ (از آنندراج). رجوع به قوقو شود
به فتح قاف دوم به معنی قوقو است که تکمۀ کلاه و پیراهن و امثال آن باشد. (برهان) (آنندراج) : چتر زرین چرخ یعنی مهر افسر و قوقۀ کلاه تو باد. ؟ (از آنندراج). رجوع به قوقو شود
دینارهای مضروب قیصر روم بدان جهت که نامش (نام قیصر) قوق بوده. (آنندراج) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). دنانیر قوقیه از سکه های قیصر است بدان جهت که او را قوق مینامیدند. (از اقرب الموارد). و در حدیث عبدالرحمان بن ابی بکر آمده است:هنگامی که خواستند با یزید در ایام زندگانی معاویه بیعت کنند: جئتم بها هرقلیه و قوقیه، یعنی بیعت با پسران ملوک سنت پادشاهان روم و عجم است. (النقود العربیه ص 124، 162). و از درهم ها که در آغاز انتشار اسلام رواج داشت قوقیه بود. مصحف فوقیه قیصر فوقایا (فوق). (النقود ص 24). منسوب به امپراتور فوکاس امپراتور بیزانس (602- 610 میلادی)
دینارهای مضروب قیصر روم بدان جهت که نامش (نام قیصر) قوق بوده. (آنندراج) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). دنانیر قوقیه از سکه های قیصر است بدان جهت که او را قوق مینامیدند. (از اقرب الموارد). و در حدیث عبدالرحمان بن ابی بکر آمده است:هنگامی که خواستند با یزید در ایام زندگانی معاویه بیعت کنند: جئتم بها هرقلیه و قوقیه، یعنی بیعت با پسران ملوک سنت پادشاهان روم و عجم است. (النقود العربیه ص 124، 162). و از درهم ها که در آغاز انتشار اسلام رواج داشت قوقیه بود. مصحف فوقیه قیصر فوقایا (فوق). (النقود ص 24). منسوب به امپراتور فوکاس امپراتور بیزانس (602- 610 میلادی)
حروف قلقله، پنج حرف است و آن عبارت است از قاف و طاء و باء و جیم و دال که در کلمه قطب جد یا قد طبج گرد آمده است. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب). یکی از تقسیمات حروف هجاست و حروف قلقله عبارت است از قاف و دال مهمله و طاء مهمله و باء و جیم. مبرد گوید: قاف از آنها نیست بلکه کاف جزو آنهاست. (کشاف اصطلاحات الفنون چ اقدام 1317 هجری قمری ص 355). رجوع به حروف قلقله شود
حروف قلقله، پنج حرف است و آن عبارت است از قاف و طاء و باء و جیم و دال که در کلمه قطب جد یا قد طبج گرد آمده است. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب). یکی از تقسیمات حروف هجاست و حروف قلقله عبارت است از قاف و دال مهمله و طاء مهمله و باء و جیم. مبرد گوید: قاف از آنها نیست بلکه کاف جزو آنهاست. (کشاف اصطلاحات الفنون چ اقدام 1317 هجری قمری ص 355). رجوع به حروف قلقله شود
نام شهری بپادشاهی جاوه و عود. قاقلی منسوب بدان جا است و فیل در آنجا بسیارباشد و عود قاقلی را در آنجا بجای هیمه سوزند و با تجار یک فیل بار آن به جامه ای مبادله کنند و جامه ای از پنبه در قاقله گرانتر از جامۀ ابریشمی است. رجوع به ترجمه فارسی ابن بطوطه ص 654 و 655 و 656 شود
نام شهری بپادشاهی جاوه و عود. قاقلی منسوب بدان جا است و فیل در آنجا بسیارباشد و عود قاقلی را در آنجا بجای هیمه سوزند و با تجار یک فیل بار آن به جامه ای مبادله کنند و جامه ای از پنبه در قاقله گرانتر از جامۀ ابریشمی است. رجوع به ترجمه فارسی ابن بطوطه ص 654 و 655 و 656 شود
دوسبو. دومشک. قلتین. مقدار ششصد صاع باشد از آب چه هر قله سیصد صاع است و در مذهب شافعی این مقدار آب کر است. (از یادداشت مؤلف). به مذهب شافعی این مقدار آب از استعمال غیر طاهر نمی شود. (غیاث). در حدیث آمده: اذا بلغ الماء قدر قلتین لم یحمل خبثاً، شافعیان به این حدیث بسیار استناد کنند. (فرهنگ فارسی معین) : تا در یمینت یم بود بحر از دوقله کم بود بل کآن همه یک نم بود از مشک و سقا ریخته. خاقانی. اعظم سپهبدا در تو قبلۀ یکی است عقلی که شد دوقله جز این قبله ای نداشت. خاقانی. تو دوقله نیستی یک قله ای غافل از قصۀ عذاب ظله ای. مولوی. رجوع به قله شود
دوسبو. دومشک. قلتین. مقدار ششصد صاع باشد از آب چه هر قله سیصد صاع است و در مذهب شافعی این مقدار آب کر است. (از یادداشت مؤلف). به مذهب شافعی این مقدار آب از استعمال غیر طاهر نمی شود. (غیاث). در حدیث آمده: اذا بلغ الماء قدر قلتین لم یحمل خبثاً، شافعیان به این حدیث بسیار استناد کنند. (فرهنگ فارسی معین) : تا در یمینت یم بود بحر از دوقله کم بود بل کآن همه یک نم بود از مشک و سقا ریخته. خاقانی. اعظم سپهبدا در تو قبلۀ یکی است عقلی که شد دوقله جز این قبله ای نداشت. خاقانی. تو دوقله نیستی یک قله ای غافل از قصۀ عذاب ظله ای. مولوی. رجوع به قله شود
به یونانی قطیداوس و به سریانی شرفیون و شوشما و به فرنگی کرده موم و به فارسی هیل و به عربی هال و به هندی الایچی نامند، و آن از جملۀ افادیۀ عطریه است و ثمری است هندی و دو نوع میباشد کبیرو صغیر، کبیر را قاقلۀ کبار نامند و صغیر را قاقله صغار. (مخزن الادویه). و آن بار درختی است که از آن نانخورش سازند و آن را سایه پرورد هم میگویند و بعضی گویند چیزی است مانند تخم سپندان، دور غلات میباشد. (آنندراج). رجوع به قاقلۀ صغار و قاقلۀ کبار شود رجوع به قاقله شود
به یونانی قطیداوس و به سریانی شرفیون و شوشما و به فرنگی کرده موم و به فارسی هیل و به عربی هال و به هندی الایچی نامند، و آن از جملۀ افادیۀ عطریه است و ثمری است هندی و دو نوع میباشد کبیرو صغیر، کبیر را قاقلۀ کبار نامند و صغیر را قاقله صغار. (مخزن الادویه). و آن بار درختی است که از آن نانخورش سازند و آن را سایه پرورد هم میگویند و بعضی گویند چیزی است مانند تخم سپندان، دور غلات میباشد. (آنندراج). رجوع به قاقلۀ صغار و قاقلۀ کبار شود رجوع به قاقله شود
ابن عوف بن عمرو خزرجی. از طایفۀ ازد از قحطان و جد جاهلیت است. عباده بن صامت از نسل اوست. (الاعلام زرکلی ج 2 ص 798) نام پدر دوده ای است از انصار و آنان قواقله اند. (از اقرب الموارد)
ابن عوف بن عمرو خزرجی. از طایفۀ ازد از قحطان و جد جاهلیت است. عباده بن صامت از نسل اوست. (الاعلام زرکلی ج 2 ص 798) نام پدر دوده ای است از انصار و آنان قواقله اند. (از اقرب الموارد)
لاچی الاچی سایه پر ورد در برخی از واژه نامه ها قاقله را هل یا هیل دانسته اند در برهان این دانه گیاهی همگون با هل است ولی بزرگ تر از آن هل. یا قاقله صغار. هل معمولی. یا قاقله کبار. هل سیلانی
لاچی الاچی سایه پر ورد در برخی از واژه نامه ها قاقله را هل یا هیل دانسته اند در برهان این دانه گیاهی همگون با هل است ولی بزرگ تر از آن هل. یا قاقله صغار. هل معمولی. یا قاقله کبار. هل سیلانی