جدول جو
جدول جو

معنی قوشقرا - جستجوی لغت در جدول جو

قوشقرا(قو قُ)
دهی است از دهستان شیرامین بخش دهخوارقان شهرستان تبریز، سکنۀ آن 28 تن. آب آن از چشمه. محصول آن غلات، برنج و بادام. شغل اهالی آنجا زراعت و گله داری است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از قهقرا
تصویر قهقرا
عقب، بازگشت به عقب، پس پس رفتن
فرهنگ فارسی عمید
به یونانی و به ترکی جمل است. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
(شَ قَ)
ملکی از ملوک حمیر. نام او نوف بن حیان است
لغت نامه دهخدا
(قو قَ)
نام دارویی است مفتح، نام گیاهی است. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
حیوانی بحری که مسمی به قوقی است. (از فهرست مخزن الادویه). رجوع به قوقی شود
لغت نامه دهخدا
(قِ قِرِ)
قشقره. هیاهو و جاروجنجال سخت. دادو فریاد خاصه میان زنان. هیاهوی بسیار از جماعتی
لغت نامه دهخدا
(قِ قِ رَ / رِ)
قشقرق. رجوع به قشقرق شود
لغت نامه دهخدا
طباق. (از فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
(قَ)
طسوجی است درناحیۀ کوفه و نهری است که در کنار آن چند ده قرار دارد، از جمله: سوار و غرما. (از معجم البلدان)
از نواحی مدینه است. قیس بن حطیم درباره آن اشعاری دارد. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(قُ)
دهی است از دهستان چهاراویماق بخش قره آغاج شهرستان مراغه، سکنۀ آن 243 تن. آب آن از چشمه سارها. محصول آن غلات، نخود و بزرک. شغل اهالی زراعت و صنایعدستی زنان آنجا جاجیم بافی است. راه مالرو دارد. این ده در سه محل بفاصله 1هزار گز به نام قوشقوان بالا ووسط و پایین مشهور است و سکنۀ قوشقوان پائین 35 تن و وسط 27 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
پاردم، کاشو، اخکمر، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
شوکۀ منتنه است، خرنوب، ابرون. (فهرست مخزن الادویه). رجوع به قوثورا شود
لغت نامه دهخدا
خرنوب. (فهرست مخزن الادویه). رجوع به قوتیرا شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از قشقره
تصویر قشقره
ترکی داد و فریاد نادرست نویسی کشکرک از پرندگان
فرهنگ لغت هوشیار
ترکی داد و فریاد جار و جنجال داد و فریاد. یا قشقرق بر پا کردن، جنجال کردن داد و فریاد کردن، یا قشقرق راه انداختن، جنجال بر پا کردن الم شنگه راه انداختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قهقرا
تصویر قهقرا
به عقب برگشتن سپسایگی رفتن، به عقب برگشتگی
فرهنگ لغت هوشیار
قوبیشقون ترکی: پاردم پالدم اسبی بلندبرنشستی بناگوشی وبربندو پاردم وساخت آهن سیم کوفت سخت پاکیزه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قوزقره
تصویر قوزقره
پارسی است گوزغره کوچی در انگلیسی از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قوشق
تصویر قوشق
پارسی تازی گشته کوشک
فرهنگ لغت هوشیار
نادرست نویسی کاشغری چینی پست که در زمان صفویان ساخته می شده یکی از انواع چینی در عهد صفویه و جنس آن پست و در کنارش خط سفید و الوان بود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قشقرق
تصویر قشقرق
((قِ قِ رِ))
جار و جنجال، داد و فریاد، غشغرغ
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قهقرا
تصویر قهقرا
((قَ قَ))
به عقب برگشتن، بازگشتن
فرهنگ فارسی معین
الم شنگه، جاروجنجال، دادوفریاد، غلغله، کولی بازی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
واپسگرایی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
سر و صدا، جار و جنجال
فرهنگ گویش مازندرانی