نام نهری است میان قاطول و بغدادو از آنجا هنگام سیل بغداد در معرض غرق شدن قرار میگیرد. این نهر بنابه تقاضای مردم آن ناحیه به امر کسری انوشیروان ساخته شد. رجوع به معجم البلدان شود
نام نهری است میان قاطول و بغدادو از آنجا هنگام سیل بغداد در معرض غرق شدن قرار میگیرد. این نهر بنابه تقاضای مردم آن ناحیه به امر کسری انوشیروان ساخته شد. رجوع به معجم البلدان شود
طسوجی است درناحیۀ کوفه و نهری است که در کنار آن چند ده قرار دارد، از جمله: سوار و غرما. (از معجم البلدان) از نواحی مدینه است. قیس بن حطیم درباره آن اشعاری دارد. (از معجم البلدان)
طسوجی است درناحیۀ کوفه و نهری است که در کنار آن چند ده قرار دارد، از جمله: سُوار و غَرما. (از معجم البلدان) از نواحی مدینه است. قیس بن حطیم درباره آن اشعاری دارد. (از معجم البلدان)
دهی است از دهستان ازگاه بخش مرکزی شهرستان فیروزآباد، سکنۀ آن 211 تن. آب آن از چاه و رودخانه. محصول آن غلات، خرما، تنباکو و لیمو. شغل اهالی زراعت و باغداری و صنایع دستی زنان آنجا فرش و گلیم بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
دهی است از دهستان ازگاه بخش مرکزی شهرستان فیروزآباد، سکنۀ آن 211 تن. آب آن از چاه و رودخانه. محصول آن غلات، خرما، تنباکو و لیمو. شغل اهالی زراعت و باغداری و صنایع دستی زنان آنجا فرش و گلیم بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
دهی است از دهستان گاورود بخش کامیاران شهرستان سنندج، سکنۀ آن 390 تن. آب آن از چشمه. محصول آن غلات، لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
دهی است از دهستان گاورود بخش کامیاران شهرستان سنندج، سکنۀ آن 390 تن. آب آن از چشمه. محصول آن غلات، لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
نوعی از کف دریا باشد و آن در جای نزدیک بدریا که سنگ و کوه باشد بهم میرسد و مانند نمک شور میشود لیکن از نمک سفیدتر و لطیف تر است. (برهان) (آنندراج). ملح الدباغین، معرب شوره که فارسی آن بارود است. (تحفۀ حکیم مؤمن)
نوعی از کف دریا باشد و آن در جای نزدیک بدریا که سنگ و کوه باشد بهم میرسد و مانند نمک شور میشود لیکن از نمک سفیدتر و لطیف تر است. (برهان) (آنندراج). ملح الدباغین، معرب شوره که فارسی آن بارود است. (تحفۀ حکیم مؤمن)
دهی است از دهستان اشکور پایین بخش رودسر شهرستان لاهیجان واقع در 48 هزارگزی جنوب رودسر و 12 هزارگزی جنوب باختری سی پل. کوهستانی و سردسیر است و 700 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه سار تأمین میشود. محصول آن غلات و گردو و لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری است. زمستان اکثر سکنه برای تأمین معاش به گیلان میروند. راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
دهی است از دهستان اشکور پایین بخش رودسر شهرستان لاهیجان واقع در 48 هزارگزی جنوب رودسر و 12 هزارگزی جنوب باختری سی پل. کوهستانی و سردسیر است و 700 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه سار تأمین میشود. محصول آن غلات و گردو و لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری است. زمستان اکثر سکنه برای تأمین معاش به گیلان میروند. راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
جرعه. (سنگلاخ). غورت. جرعۀ نوشیدنی. - قورت دادن، فروبردن لقمه یا جرعه از گلو و با لفظ دادن استعمال میشود و با لفظ انداختن بمعنی لاف زدن است. (فرهنگ نظام). - قورت مال، لاف زن. (فرهنگ نظام). - امثال: دو قورت و نیم بالا دارد یا باقی دارد یا دو قورت و نیمش باقی ه، بکسی که با تمتعی فراوان از کسی یا چیزی هنوز ناسپاس است گویند. (امثال و حکم دهخدا)
جرعه. (سنگلاخ). غورت. جرعۀ نوشیدنی. - قورت دادن، فروبردن لقمه یا جرعه از گلو و با لفظ دادن استعمال میشود و با لفظ انداختن بمعنی لاف زدن است. (فرهنگ نظام). - قورت مال، لاف زن. (فرهنگ نظام). - امثال: دو قورت و نیم بالا دارد یا باقی دارد یا دو قورت و نیمش باقی ه، بکسی که با تمتعی فراوان از کسی یا چیزی هنوز ناسپاس است گویند. (امثال و حکم دهخدا)
شهری است باستانی در نزدیکی حلب که اینک ویران است و دارای آثار قدیمه میباشد. قیراوریاین حنان در این شهر قرار دارد. طول آن 64 درجه و عرض آن 35 درجه و 45 دقیقه و در اقلیم چهارم واقع است. گروهی از محدثان بدان منسوبند. رجوع به معجم البلدان شود
شهری است باستانی در نزدیکی حلب که اینک ویران است و دارای آثار قدیمه میباشد. قیراوریاین حنان در این شهر قرار دارد. طول آن 64 درجه و عرض آن 35 درجه و 45 دقیقه و در اقلیم چهارم واقع است. گروهی از محدثان بدان منسوبند. رجوع به معجم البلدان شود
نام بزرگترین پسران فریدون است که تور باشد و توران منسوب به اوست چنانکه ایران به ایرج. (برهان) (آنندراج). همان تور پسر فریدون. (فرهنگ رشیدی). به معنی نخست تور (پسر فریدون) است. (فرهنگ جهانگیری). نام پسر بزرگ فریدون واو را تور و توژ نیز گویند. و توران زمین به حصۀ اوبود. (شرفنامۀ منیری). پسر بزرگ فریدون که تور، نیز گویند. (ناظم الاطباء). رجوع به تور و توران شود
نام بزرگترین پسران فریدون است که تور باشد و توران منسوب به اوست چنانکه ایران به ایرج. (برهان) (آنندراج). همان تور پسر فریدون. (فرهنگ رشیدی). به معنی نخست تور (پسر فریدون) است. (فرهنگ جهانگیری). نام پسر بزرگ فریدون واو را تور و توژ نیز گویند. و توران زمین به حصۀ اوبود. (شرفنامۀ منیری). پسر بزرگ فریدون که تور، نیز گویند. (ناظم الاطباء). رجوع به تور و توران شود
کسی که در زراد خانه کار کند اسلحه ساز: در میانه است گروه از یساولان و قورچیان معتبر و ایشیک آقاسیان 00000 و جمعی کثیر از هر طبقه و هر طایفه بودند، رئیس جبه خانه رئیس اسلحه خانه، سرباز جاندار
کسی که در زراد خانه کار کند اسلحه ساز: در میانه است گروه از یساولان و قورچیان معتبر و ایشیک آقاسیان 00000 و جمعی کثیر از هر طبقه و هر طایفه بودند، رئیس جبه خانه رئیس اسلحه خانه، سرباز جاندار