جدول جو
جدول جو

معنی قواثس - جستجوی لغت در جدول جو

قواثس
(قُ ثُ)
صاع. (النقود العربیه ص 41). این کلمه از یونانی گرفته شده و بصورتهای مختلف، از قبیل: قواثس، قواثوس، قوابوس، قوایوس، فوانوس، فوایوس، فواتوس و جز اینها تحریف و تصحیف شده است. رجوع به النقود العربیه ص 41، 42 شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از قواس
تصویر قواس
کمان ساز، کمان فروش، کمان دار، کمانگیر
فرهنگ فارسی عمید
(قَ نِ)
جمع واژۀ قونس. (ناظم الاطباء). رجوع به قونس شود، اسم سنگدان است که برومی کیلان و به یونانی شعر سمعون نامند. (فهرست مخزن الادویه). رجوع به قوانص شود
لغت نامه دهخدا
(قَ مِ)
گویا جمع قامسه است. (از اقرب الموارد). بلاها. (منتهی الارب). بلاها و داهیه ها. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، جمع واژۀ قومس. رجوع به قومس شود
لغت نامه دهخدا
(قُ)
رجوع به قواثس شود
لغت نامه دهخدا
(قَوْ وا)
کمان ساز. کمانگر. (ناظم الاطباء) : دست قواس روزگار استوای قدش را به انحنا بدل کرده بود. (سندبادنامه ص 182) ، کمان کش. کمان دار. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از قواس
تصویر قواس
کمانساز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قواس
تصویر قواس
((قَ وّ))
کمانگر، کمان ساز، کماندار
فرهنگ فارسی معین