جمع واژۀ قهدو آن نوعی از گوسفند است. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). نوعی از گوسپند خرد گوش. (آنندراج). و آن نوعی از گوسفند است در حجاز و یمن که به سپیدی مایل است و گویند گوسفند سیاه است در یمن و گویند گوسالۀ وحشی نیز هست. (از معجم البلدان). رجوع به قهد شود
جَمعِ واژۀ قَهدو آن نوعی از گوسفند است. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). نوعی از گوسپند خرد گوش. (آنندراج). و آن نوعی از گوسفند است در حجاز و یمن که به سپیدی مایل است و گویند گوسفند سیاه است در یمن و گویند گوسالۀ وحشی نیز هست. (از معجم البلدان). رجوع به قهد شود
آنچه بدان طلا نمایند. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). مانند زعفران و گچ، نوعی از سنگها. (منتهی الارب). قیل جماره لها خروق یوقد علیها فتنضج و یبنی بها. (اقرب الموارد) ، سنگریزه ای است که پخته از آن بنا سازند، سفال و خشت پخته. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). آجر. (اقرب الموارد)
آنچه بدان طلا نمایند. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). مانند زعفران و گچ، نوعی از سنگها. (منتهی الارب). قیل جماره لها خروق یوقد علیها فتنضج و یبنی بها. (اقرب الموارد) ، سنگریزه ای است که پخته از آن بنا سازند، سفال و خشت پخته. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). آجر. (اقرب الموارد)