معنی قرمد
- قرمد (قَ مَ)
- آنچه بدان طلا نمایند. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). مانند زعفران و گچ، نوعی از سنگها. (منتهی الارب). قیل جماره لها خروق یوقد علیها فتنضج و یبنی بها. (اقرب الموارد) ، سنگریزه ای است که پخته از آن بنا سازند، سفال و خشت پخته. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). آجر. (اقرب الموارد)
