قهقهه. خندۀ سخت با آواز و گردانیدن آواز در خنده. (ازاقرب الموارد) (منتهی الارب). خنده به آواز بلند. (برهان). رجوع به قه شود، رفتار سخت. (ناظم الاطباء) ، نوعی از رفتار و آن مقلوب هقهقه است. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (آنندراج) ، آواز غلغل فروریختن شراب یا مایعدیگر از صراحی و قرابه و غیره. رجوع به قهقه شود، آواز کبک. (یادداشت مؤلف) : اندر پس هر خنده که صد گریه مهیاست در قهقهۀ کبک دو صد چنگل باز است. حافظ. دیدی آن قهقهۀ کبک خرامان حافظ که ز سرپنجۀ شاهین قضا غافل بود. حافظ
قهقهه. خندۀ سخت با آواز و گردانیدن آواز در خنده. (ازاقرب الموارد) (منتهی الارب). خنده به آواز بلند. (برهان). رجوع به قه شود، رفتار سخت. (ناظم الاطباء) ، نوعی از رفتار و آن مقلوب هقهقه است. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (آنندراج) ، آواز غلغل فروریختن شراب یا مایعدیگر از صراحی و قرابه و غیره. رجوع به قهقه شود، آواز کبک. (یادداشت مؤلف) : اندر پس هر خنده که صد گریه مهیاست در قهقهۀ کبک دو صد چنگل باز است. حافظ. دیدی آن قهقهۀ کبک خرامان حافظ که ز سرپنجۀ شاهین قضا غافل بود. حافظ
پست قامت از مرد و زن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). در اقرب الموارد فقط بمعنی زن کوتاه آمده گوید: القصیره. یقال: امراه قهمزه. (اقرب الموارد) ، ناقۀ بزرگ جثۀ گران رفتار. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
پست قامت از مرد و زن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). در اقرب الموارد فقط بمعنی زن کوتاه آمده گوید: القصیره. یقال: امراه قهمزه. (اقرب الموارد) ، ناقۀ بزرگ جثۀ گران رفتار. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
نام جایی است در ولایت طوس. (برهان). قهقهه، گینزبورگ. (حاشیۀ برهان چ معین از جغرافیای سیاسی کیهان). دهی است از دهستان میان ولایت بخش حومه شهر مشهد، سکنۀ آن 123 تن. آب آن از قنات و محصول آن غلات است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9). رجوع به قهقه شود
نام جایی است در ولایت طوس. (برهان). قهقهه، گینزبورگ. (حاشیۀ برهان چ معین از جغرافیای سیاسی کیهان). دهی است از دهستان میان ولایت بخش حومه شهر مشهد، سکنۀ آن 123 تن. آب آن از قنات و محصول آن غلات است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9). رجوع به قهقه شود
دینارهای مضروب قیصر روم بدان جهت که نامش (نام قیصر) قوق بوده. (آنندراج) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). دنانیر قوقیه از سکه های قیصر است بدان جهت که او را قوق مینامیدند. (از اقرب الموارد). و در حدیث عبدالرحمان بن ابی بکر آمده است:هنگامی که خواستند با یزید در ایام زندگانی معاویه بیعت کنند: جئتم بها هرقلیه و قوقیه، یعنی بیعت با پسران ملوک سنت پادشاهان روم و عجم است. (النقود العربیه ص 124، 162). و از درهم ها که در آغاز انتشار اسلام رواج داشت قوقیه بود. مصحف فوقیه قیصر فوقایا (فوق). (النقود ص 24). منسوب به امپراتور فوکاس امپراتور بیزانس (602- 610 میلادی)
دینارهای مضروب قیصر روم بدان جهت که نامش (نام قیصر) قوق بوده. (آنندراج) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). دنانیر قوقیه از سکه های قیصر است بدان جهت که او را قوق مینامیدند. (از اقرب الموارد). و در حدیث عبدالرحمان بن ابی بکر آمده است:هنگامی که خواستند با یزید در ایام زندگانی معاویه بیعت کنند: جئتم بها هرقلیه و قوقیه، یعنی بیعت با پسران ملوک سنت پادشاهان روم و عجم است. (النقود العربیه ص 124، 162). و از درهم ها که در آغاز انتشار اسلام رواج داشت قوقیه بود. مصحف فوقیه قیصر فوقایا (فوق). (النقود ص 24). منسوب به امپراتور فوکاس امپراتور بیزانس (602- 610 میلادی)
خنده به آواز بلند. (ناظم الاطباء) (آنندراج). - قهقه شیشه، کنایه از قلقل شیشه. (آنندراج) : قهقه شیشه طبل کوچ زند بر سر هوش خیمه اندازد. محمد عرفی (از آنندراج). رجوع به قهقهه شود
خنده به آواز بلند. (ناظم الاطباء) (آنندراج). - قهقه شیشه، کنایه از قلقل شیشه. (آنندراج) : قهقه شیشه طبل کوچ زند بر سر هوش خیمه اندازد. محمد عرفی (از آنندراج). رجوع به قهقهه شود
الحمّی قرمزیه، سرخجه. سرخک. تب قرمزی مرضی است مسری و خطرناک که از میکرب ستربتوکوکس خونی ناشی میشود. انقلاب این مرض در مدت یک هفته به نهایت میرسد و بدن یکپارچه به رنگ قرمز درمی آید که در آن نقطه هائی از قرمزی روشن و کوچک به چشم میخورد و به سبب التهاب درد گوش عارض میگردد. در دوران نقاهت بدن پوست می اندازد. این مرض به وسیلۀ حرف زدن و سرفه کردن به دیگری منتقل میشود. پنی سیلین و برخی داروهای قدیمی برای مبارزه با این بیماری به کار میرود. (الموسوعه العربیه)
الحُمّی قرمزیه، سرخجه. سرخک. تب قرمزی مرضی است مسری و خطرناک که از میکرب ستربتوکوکس خونی ناشی میشود. انقلاب این مرض در مدت یک هفته به نهایت میرسد و بدن یکپارچه به رنگ قرمز درمی آید که در آن نقطه هائی از قرمزی روشن و کوچک به چشم میخورد و به سبب التهاب درد گوش عارض میگردد. در دوران نقاهت بدن پوست می اندازد. این مرض به وسیلۀ حرف زدن و سرفه کردن به دیگری منتقل میشود. پنی سیلین و برخی داروهای قدیمی برای مبارزه با این بیماری به کار میرود. (الموسوعه العربیه)
دهی است از دهستان سمیرم پائین بخش حومه شهرستان شهرضا، سکنۀ آن 1037 تن. آب آن از قنات و محصول آن غلات و پنبه و شغل اهالی آنجا زراعت است. راه فرعی، دبستان و در حدود 20باب دکان دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
دهی است از دهستان سمیرم پائین بخش حومه شهرستان شهرضا، سکنۀ آن 1037 تن. آب آن از قنات و محصول آن غلات و پنبه و شغل اهالی آنجا زراعت است. راه فرعی، دبستان و در حدود 20باب دکان دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)