جدول جو
جدول جو

معنی قهریه

قهریه((قَ یِّ))
مؤنث قهری
قوه قهریه: زور، قدرت
تصویری از قهریه
تصویر قهریه
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با قهریه

قهریه

قهریه
درتازی دیده نشد زور زورکی مونث قهری. یا قوه قهریه. زور قدرت: کاتیلینا مصمم بود در صورت لزوم با قوه قهریه حکومت را به دست آرد
فرهنگ لغت هوشیار

قهریه

قهریه
مؤنث قهری.
- قوه قهریه، زور. قدرت. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا

دهریه

دهریه
پرهامیان گروهی که جهان و پرهام را دیرین (قدیم) می دانند
دهریه
فرهنگ لغت هوشیار

شهریه

شهریه
هزینۀ استفاده از خدمات یک مؤسسه برای یک دورۀ معیّن، اجرت و حقوق ماهیانه
شهریه
فرهنگ فارسی عمید

قدریه

قدریه
خود سرنوشت هریک از وابستگان دبستان خود سرنوشتی که باور دارد آدمی سرنوشت ساز خویش است
فرهنگ لغت هوشیار

قاهریه

قاهریه
آردینه انگلبینی نوعی حلوا که با انگبین سازند و حلوا پزان گاه در ساختن آن غش و بجای انگبین قند داخل کنند
فرهنگ لغت هوشیار