جدول جو
جدول جو

معنی قهقرایی - جستجوی لغت در جدول جو

قهقرایی
(قَ قَ)
به عقب برگشتگی. (فرهنگ فارسی معین).
- سیر قهقرایی، حرکت به عقب بدون آنکه روی را برگردانند. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
قهقرایی
درتازی نیامده سپسپایگی واپس گرایانه به عقب برگشتن، یا سیر قهقرایی. حرکت به عقب بدون آنکه روی را برگردانند: بسیاری از امور بجای آنکه پیشرفت کرده باشند سیر قهقرایی کرده اند
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از قرایی
تصویر قرایی
زهد ورزیدن، برای مثال فتادم در میان دردنوشان / نهادم زهد و قرایی به در باز (عطار۵ - ۳۳۳)، ای برآورده سر کبر از گریبان نفاق / نه به رعناییت یار و نه به قرایی قرین (سنائی۲ - ۲۸۳)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قهقرا
تصویر قهقرا
عقب، بازگشت به عقب، پس پس رفتن
فرهنگ فارسی عمید
(اَ)
نسبت به اهورا: دین اهورایی. و رجوع به اهورامزدا شود
لغت نامه دهخدا
(قُ)
منسوب به قهپایه، معرب کوهپایه و آن قصبه ای است در دو منزلی اصفهان که اینک به کوپا مشهور است. (ریحانه الادب ج 3 ص 326)
لغت نامه دهخدا
(قُ)
عنایت الله بن شرف الدین علی بن محمود بن شرف الدین علی. ملقب به زکی الدین و معروف به زکی نجفی. از علمای امامیۀ قرن یازدهم هجری و از شاگردان مقدس اردبیلی و شیخ بهائی و بعضی دیگر از علما بود و در علوم دینی بخصوص علم رجال و درایه تبحر داشت. او راست: 1- ترتیب رجال شیخ طوسی. 2- ترتیب رجال کشی. 3- ترتیب رجال نجاشی. 4- ترتیب فهرست شیخ طوسی. 5- حاشیۀ نقد الرجال. 6- مجمع الرجال. (الذریعه) (روضات الجنات ص 417) (ریحانه الادب ج 3 ص 326)
فیض الله بن غیاث الدین محمد طباطبائی. از علمای امامیۀ قرن یازدهم هجری و از شاگردان مقدس اردبیلی و ملا محمدتقی مجلسی بود. او راست: حاشیۀ مبحث الهیات شرح تجرید قوشچی. (الذریعه ج 6 ص 115) (ریحانه الادب ج 3 ص 326)
لغت نامه دهخدا
تصویری از قهقراء
تصویر قهقراء
بعقب برگشتن
فرهنگ لغت هوشیار
قهقرادرفارسی پس نشینی (عقب نشینی) سپسپایگی واپس گری به عقب برگشتن سپسایگی رفتن، به عقب برگشتگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قهقرا
تصویر قهقرا
به عقب برگشتن سپسایگی رفتن، به عقب برگشتگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قهقرا
تصویر قهقرا
((قَ قَ))
به عقب برگشتن، بازگشتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از همرایی
تصویر همرایی
اجماع
فرهنگ واژه فارسی سره
ایزدی، خدایی، ربانی، یزدانی
متضاد: اهریمنی، شیطانی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
واپسگرایی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
از موسیقی مقامی و آوازی شرق مازندران
فرهنگ گویش مازندرانی