جدول جو
جدول جو

معنی قهقرا - جستجوی لغت در جدول جو

قهقرا
عقب، بازگشت به عقب، پس پس رفتن
تصویری از قهقرا
تصویر قهقرا
فرهنگ فارسی عمید
قهقرا
به عقب برگشتن سپسایگی رفتن، به عقب برگشتگی
تصویری از قهقرا
تصویر قهقرا
فرهنگ لغت هوشیار
قهقرا
((قَ قَ))
به عقب برگشتن، بازگشتن
تصویری از قهقرا
تصویر قهقرا
فرهنگ فارسی معین
قهقرا
واپسگرایی
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(قَ)
سنگ سخت. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). رجوع به قهقر شود
لغت نامه دهخدا
(قُ قُرر)
پوستکی است سرخ بر مغز خرمابن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، شلم. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). صمغ. (اقرب الموارد) ، سنگ سیاه سخت. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(قَ قَرر)
تکۀ کلان سال. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، سنگ سخت. (منتهی الارب). سنگ سیاه سخت که بدان چیزی را سایند. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(قَ قَ)
به عقب برگشتگی. (فرهنگ فارسی معین).
- سیر قهقرایی، حرکت به عقب بدون آنکه روی را برگردانند. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
تصویری از قهقراء
تصویر قهقراء
بعقب برگشتن
فرهنگ لغت هوشیار
قهقرادرفارسی پس نشینی (عقب نشینی) سپسپایگی واپس گری به عقب برگشتن سپسایگی رفتن، به عقب برگشتگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قهقره
تصویر قهقره
گندم زنگ زده، زنگ زدگی گندم، واپس رفتن
فرهنگ لغت هوشیار
جبراً و اضطراراً، بزور، با قوت و توانائی، به زور از روی قهر با زبر دستی: توپها نصب نموده قهرا و جبرا قلعه را گرفت
فرهنگ لغت هوشیار
درتازی نیامده سپسپایگی واپس گرایانه به عقب برگشتن، یا سیر قهقرایی. حرکت به عقب بدون آنکه روی را برگردانند: بسیاری از امور بجای آنکه پیشرفت کرده باشند سیر قهقرایی کرده اند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تقهقرات
تصویر تقهقرات
جمع تقهقر
فرهنگ لغت هوشیار
بناچار، به زور، جبراً، عنفاً، ناگزیر، بالطبع، طبیعتاً
فرهنگ واژه مترادف متضاد