- قهاد
- درشت اندام: مرد
معنی قهاد - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
موسسه، ذات
(پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
سرور، گرامی، شاه محبوب، پدر کیکاوس از پادشاهان کیانی، نام چندتن از شخصیتهای شاهنامه از جمله نام پسر کاوه آهنگر
پارسایان، زاهدان
قصدی که بسوی دشمن کنند برای حرب او، کارزار کردن با دشمنان در راه خدا زمین سخت و بی گیاه زمین سخت و بی گیاه
بیخوابی، کم خوابی
جمع شهد، انگبین های مومدار
شیرینی فروش، شیرینی پز
بیداری، بی خوابی، کم خوابی
حشرۀ ریزی که به بدن انسان و بعضی حیوانات دیگر می چسبد و خون آن ها را می مکد، کنه
نگه دارنده و تربیت کنندۀ بوزینه
واسطه و دلال عمل منافی عفت، پاانداز
جنگ کردن در راه دین حق، مبارزه، کوشش کردن
جهاد اصغر: مقابل جهاد اکبر، جنگ در راه دین
جهاد اکبر: مقابل جهاد اصغر، جهاد یا جنگ با نفس و ریاضت برای تزکیۀ نفس
جهاد اصغر: مقابل جهاد اکبر، جنگ در راه دین
جهاد اکبر: مقابل جهاد اصغر، جهاد یا جنگ با نفس و ریاضت برای تزکیۀ نفس
نوعی ماهی بی فلس که در خلیج فارس پیدا می شود
درختی خاردار که از ساقۀ آن کتیرا می گیرند، گون
وهده ها، زمینهای پست، گودال ها، جمع واژۀ وهده
قائدها، جلوداران، پیشوایان، سرداران، فرماندهان سپاه، جمع واژۀ قائد
متبحر، حرفه ای، قوی، از نام های باری تعالی، چیره، غالب، انتقام گیر
نهادن، سرشت، طبیعت، برای مثال خدای عرش جهان را چنین نهاد «نهاد» / که گاه مردم شادان و گه بود ناشاد (رودکی - ۴۹۵) ، ضمیر، دل، سازمان، مؤسسه، بنیان، اساس، در علوم ادبی مسندٌالیه، روش، طرز، راه ورسم، مراسم، آیین، آداب، مقام، پایگاه، قرار، مواضعه
بافت
ادا کردن، پرداختن
بافت
ادا کردن، پرداختن
افسار، تسمه و ریسمانی که به سر و گردن اسب و الاغ می بندند
زاهدها، کسانی که دنیا را برای آخرت ترک گویند و به عبادت بپردازند، پارساها، پرهیزکارها، جمع واژۀ زاهد
جمع عهد، پیمان ها
یوز بنده یوز آموز کسی که یوز را برای شکار آموزش می دهد
پارسی است کوات غباد: نام ها، گونه ای ماهی گونه ای ماهی که در خلیج فارس فراوانست
موش خرما از جانوران
گون از گیاهان گون
کنه، سرپستان انتردار کپی دار حشره ای ریز که ببدن حیوانات چسبد و خون آنها را بمکد کنه، جمع قردان
جمع قاصد، پیکان اسکان جمع قاصد پیکان
رشته سیمین تار رویین که بر حلقه گوشواره و حلقه بینی شتر پیچند
شیرینی فروش، شیرینی پز، شکر ریز
جاکش جافکش لنبان
چیره، کینه ورز، انتقامجو
پالهنگ افسار، فرمانبردار
هکچه هکهک دم مرگ