جدول جو
جدول جو

معنی قنپز - جستجوی لغت در جدول جو

قنپز
(قُمْ پُ)
لاف. گزافه.
- قنپز درکردن، سخنان گزاف گفتن است. لاف زدن
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از غنپز
تصویر غنپز
قمپز، لاف و گزاف
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قمپز
تصویر قمپز
لاف و گزاف
قمپز درکردن: لاف زدن و خودستایی کردن
فرهنگ فارسی عمید
(قُ)
مرد پاک از آلایش و دنس. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به قنز شود
لغت نامه دهخدا
(غُمْ پُ)
در تداول عامه، دعوی دروغ. لاف. قمپز.
- غنپز درکردن، دعوی دروغ و لاف و گزاف کردن. دعوی کردن کسی جاه یا مقامی را که ندارد. سخت لاف زدن
لغت نامه دهخدا
(قَ دِ تَ)
نام ولایتی است نزدیک بظلمات. (برهان). مخفف قهندز، معرب کهن دز است. (حاشیۀ برهان چ معین). رجوع به قندوز شود
لغت نامه دهخدا
(قُ دُ)
نام جانوری است شبیه به روباه و بعضی گویندجانوری است شبیه به سگ و در ترکستان بسیار است و بعضی دیگر گویند سگ آبی است و آش بچه ها که جند بیدسترباشد، خصیۀ اوست. (برهان). قندز = قندوز ترکی. (فهرست مخزن الادویه) قندس. (فرهنگ دزی). کندس = کندز (تفس). کاستر (سگ آبی، کلب الماء - بیدستر). (دزی ج 2 ص 410 از حاشیه برهان چ معین) ، پوستی که سلاطین پوشند و کلاه نیز سازند گویند پوست همان جانور است، یکی از نام های شراب. (برهان) (آنندراج). می و شراب. (ناظم الاطباء) ، کنایه از شب تاریک چه قندز شب، سیاهی شب را گویند و هر گاه گویند ’با قندز آرد’، مراد آن باشد که به شب آورد و شب شود همچنان که قاقم کنایه از روز است. (برهان) (آنندراج) :
صبح فنک پوش را ابر زره در قبا
برده کلاه زرش قندز شب را ز تاب.
خاقانی (دیوان ص 42 از حاشیۀ برهان چ معین).
- قندزسنجاب رنگ، کنایه از آسمان و روزگار. (انجمن آرای ناصری) :
تات چو قندز نکند خانه تنگ
بگذر ازین قندز سنجاب رنگ
لغت نامه دهخدا
(قَنْ نا)
شکاری. (منتهی الارب) (آنندراج). شکارچی. قانص. (اقرب الموارد). رجوع به قناص شود
لغت نامه دهخدا
(قُ پُ)
در تداول، دعوای بی دلیل. فخر و مباهات بی مورد. بالیدن نابجا.
- قمپز درکردن، دعاوی دروغین کردن
لغت نامه دهخدا
(قَ نَ)
سفالین. (منتهی الارب) (آنندراج). چیزهای سفالین. (ناظم الاطباء) ، خزف. (اقرب الموارد). سفال. (ناظم الاطباء) ، شکار. (منتهی الارب) (آنندراج). شکار و صید. (ناظم الاطباء). و آن لغتی است در قنص. (اقرب الموارد). رجوع به قنص شود
لغت نامه دهخدا
پارسی تازی گشته کهندز کهن دژ کهن دژ قلعه قدیم و مستحکم. بیدستر، قسمی شراب، سیاهی شب: صبح فنک پوش را ابر زره در قبا برده کلاه قندز شب را ز تاب. (خاقانی. عبد 42)
فرهنگ لغت هوشیار
نادرست نویسی غمپز چسی چسی آمدن (گویش گیلکی) یا قمپز در کردن، تکبر کردن افاده فروختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قناز
تصویر قناز
شکاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قنز
تصویر قنز
خم کوچک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قنبز
تصویر قنبز
تازی از یونانی و پارسی کنوبرز شاندانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قمپز
تصویر قمپز
((قُ پُ))
غنپز، غمپز، لاف و گزاف، ادعا، فخر، غنپز
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قندز
تصویر قندز
((قُ دِ))
کهن دژ، قلعه قدیمی و مستحکم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از غنپز
تصویر غنپز
((غُ نْ پُ))
غنپز، غمپز، لاف و گزاف، ادعا، فخر، قمپز
فرهنگ فارسی معین