جدول جو
جدول جو

معنی قنون - جستجوی لغت در جدول جو

قنون
(قُ)
جمع واژۀ قنّه. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). رجوع به قنه شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از قنوت
تصویر قنوت
دعایی که در رکعت دوم نماز پس از حمد و سوره، با دست های رو به صورت خوانده می شود، خواندن دعا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قشون
تصویر قشون
مجموع سپاهیان یک کشور، ارتش، سپاه، لشکر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کنون
تصویر کنون
اکنون، زمان یا لحظه ای که در آن هستیم، این زمان، این هنگام، همین دم، در این وقت، همیدون، حالیا، ایدر، الحال، اینک، ایدون، الآن، نون، حالا، ایمه، فی الحال، فعلاً، بالفعل، همینک، عجالتاً
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قرون
تصویر قرون
قرن ها، پاره ای از زمان ها، بالای کوه ها، جمع واژۀ قرن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قنوع
تصویر قنوع
کسی که به آنچه قسمت و بهره اش شده راضی و خشنود باشد، قناعت کننده، قانع
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جنون
تصویر جنون
دیوانگی، دیوانه بودن، خبل، خبط دماغ
کنایه از شیفتگی، شیدایی
جنون ادواری: در پزشکی حالت دیوانگی که گاه گاه در انسان بروز می کند
جنون اطباقی: در پزشکی حالت دیوانگی همیشگی
جنون اعداد: در پزشکی نوعی دیوانگی که بیمار وسواس نسبت به اعداد پیدا می کند و دائم می خواهد اشیا را بشمارد
جنون پیری: در پزشکی بیماری روانی که بعد از شصت سالگی عارض می شود و بیمار دچار بی خوابی و بی اشتهایی و ضعف حافظه و شدت عناد و بی توجهی به وظایف اخلاقی می شود
جنون جوانی: در پزشکی بیماری روانی که بین پانزده تا سی سالگی عارض می شود و بیمار حالت بی خودی و بهت زدگی و گرفتگی و آشفتگی و رفتار ابلهانه پیدا می کند، شیزوفرنی، اسکیزوفرنی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قانون
تصویر قانون
دستورها، مقررات و احکامی که از طرف دولت و مجلس برای برقراری نظم و اداره کردن امور جامعه وضع شود
رسم، آیین، روش
اصل اثبات شده در یک علم مثلاً قانون نیوتن، قانون علیت
از آلات موسیقی شبیه سنتور که خرک های متعدد دارد و با مضراب هایی بر انگشتان دست نواخته می شود
قانون اساسی: قانونی که پایه و اساس همۀ قانون های مملکت و حکومت است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فنون
تصویر فنون
فن ها، صنعت ها، بندها، نیرنگ ها، جمع واژۀ فن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از منون
تصویر منون
کلمه ای که به آن تنوین داده شود، تنوین دار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قنوع
تصویر قنوع
خواستن و سؤال کردن، راضی بودن به قسمت خود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بنون
تصویر بنون
ابن ها، فرزندان ذکور، پسرها، جمع واژۀ ابن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سنون
تصویر سنون
سنه ها، سالها، جمع واژۀ سنه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ظنون
تصویر ظنون
ظن ها، گمان ها، حدس ها، جمع واژۀ ظن
فرهنگ فارسی عمید
(قُ نَ)
مملوکیت و بندگی. (منتهی الارب). عبوده. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از شنون
تصویر شنون
فربه، لاغر از واژگان دو پهلو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فنون
تصویر فنون
شیوه ها، روشها، آداب و اصول
فرهنگ لغت هوشیار
ورزش، گوسبند دوشیدنی، خوشه، گله داشتن بی هنباز قناه قنات بنگرید به قناه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قطون
تصویر قطون
ماندن جای گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قنان
تصویر قنان
آستین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قرون
تصویر قرون
جمع قرن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قشون
تصویر قشون
لشکر، گروهی از فوج، ارتش
فرهنگ لغت هوشیار
زبانه گل زرد (شوکه الصفراء درتازی) از گیاهان نی سیاه، نی بزرگ نوازندگی است که از چوب و فلز ساخته می شود و رنگش سیاه است
فرهنگ لغت هوشیار
اصل، مرام است کلی که بر همه جزئیاتش منطبق گردد و احکام جزئیات از آن شناخته شود
فرهنگ لغت هوشیار
مرد بد گمان، مرد سست و ضعیف که نتوان بدو اعتماد کرد، جمع ظن گمان ها پنداشت ها. بد گمان: مرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بنون
تصویر بنون
فرزندان پسران جمع ابن پسران
فرهنگ لغت هوشیار
جمع سنه، سال ها گرد دندان خازدندان، جمع سنه، سال ها جمع سنه در حالت رفعی (در فارسی مراعات این قاعده نکنند) سالها سنین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جنون
تصویر جنون
دیوانگی، زایل شدن عقل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حنون
تصویر حنون
مهربان
فرهنگ لغت هوشیار
قانع بنگرید به قانع قناعه بنگرید به قناعه و آز، خاکبوسی درخواست خاکسارانه قانع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جنون
تصویر جنون
دیوانگی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از قرون
تصویر قرون
سده ها
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از قانون
تصویر قانون
آسا، فردید، دات، دادستان، فرسار، دادیک
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از فنون
تصویر فنون
فندها
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از کنون
تصویر کنون
حالا، حال
فرهنگ واژه فارسی سره