جدول جو
جدول جو

معنی قنوان - جستجوی لغت در جدول جو

قنوان(قِنْ)
جمع واژۀ قنوه یا قنوه. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
قنوان(رِ ضَنْ)
قنوان. (منتهی الارب). رجوع به قنوان شود
لغت نامه دهخدا
قنوان(قَ نَ)
نام دو کوه است نزدیک حاجر و در مغرب آن از بنی مره. (از معجم البلدان) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از قندان
تصویر قندان
قنددان، ظرف قند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بنوان
تصویر بنوان
نگهبان خرمن، نگهبان کشتزار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عنوان
تصویر عنوان
دیباجۀ کتاب، سرآغاز کتاب یا نامه، سر نامه، آنچه در ابتدای نامه یا پشت پاکت می نویسند، لقب، نامی که از اهمیت یا مقام شخصی حکایت می کند، هر آنچه موجب معرفی و شناختن چیزی می شود مثلاً عنوان مراسم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قنوات
تصویر قنوات
قنات ها، مجاری کم شیب که برای جاری شدن آب در زیر زمین حفر می کنند، کاریزها، جمع واژۀ قنات
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قصوان
تصویر قصوان
دمریشینه از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
جمع قناه، از ریشه پارسی کنادها کاریزها، جمع قناه، نیزه ها جمع قنات کاریزها: در دره باغات و عمارات و قنوات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قنیان
تصویر قنیان
شرمباوری، پردگی خانه نشین کردن دختررا، وزیدن، خوشنود گرداندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قنعان
تصویر قنعان
کم خواه بسند گواه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قشوان
تصویر قشوان
مردسست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قطوان
تصویر قطوان
سبکرو تندرو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قروان
تصویر قروان
میان پشت
فرهنگ لغت هوشیار
سرنامه، دیباچه نامه، نشان، هر چیزی که در سر نامه و اول آن مینویسند و بدان نامه را آغاز میکنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صنوان
تصویر صنوان
خرمابنان یک بیخه، دو جوی از یک چشمه، برادران تنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انوان
تصویر انوان
جمع نون، ماهی ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بنوان
تصویر بنوان
نگهدارنده زراعت نگاهبان خرمن. نگاهدارنده اسباب و اموال نگهبان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قحوان
تصویر قحوان
بابونه از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قنوات
تصویر قنوات
((قَ نَ))
جمع قنات
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بنوان
تصویر بنوان
((بَ یا بُ))
نگه دارنده زراعت، نگهبان خرمن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بنوان
تصویر بنوان
((بُ))
نگاه دارنده اسباب و اموال، نگهبان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عنوان
تصویر عنوان
((عُ یا عِ))
دیباچه، سرآغاز کتاب یا نامه، نشانی، آدرس، واژه یا واژه هایی که مقام و منصب یا میزان تحصیلات کسی را نشان می دهد، دلیل، بهانه، وضع، حالت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عنوان
تصویر عنوان
پاژنام، سرنویس، فرنام
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از قنوات
تصویر قنوات
کاریزها
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از عنوان
تصویر عنوان
Caption, Designation
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از عنوان
تصویر عنوان
légende, désignation
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از عنوان
تصویر عنوان
подпись , обозначение
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از عنوان
تصویر عنوان
Bildunterschrift, Bezeichnung
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از عنوان
تصویر عنوان
заголовок , призначення
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از عنوان
تصویر عنوان
podpis, oznaczenie
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از عنوان
تصویر عنوان
legenda, designação
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از عنوان
تصویر عنوان
título, designación
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از عنوان
تصویر عنوان
didascalia, designazione
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از عنوان
تصویر عنوان
onderschrift, aanwijzing
دیکشنری فارسی به هلندی