جدول جو
جدول جو

معنی قنوات - جستجوی لغت در جدول جو

قنوات
قنات ها، مجاری کم شیب که برای جاری شدن آب در زیر زمین حفر می کنند، کاریزها، جمع واژۀ قنات
تصویری از قنوات
تصویر قنوات
فرهنگ فارسی عمید
قنوات
(قَ نَ)
جمع واژۀ قناه بمعنی نیزه. (آنندراج) (منتهی الارب) ، جمع واژۀ قنات بمعنی کاریز
لغت نامه دهخدا
قنوات
جمع قناه، از ریشه پارسی کنادها کاریزها، جمع قناه، نیزه ها جمع قنات کاریزها: در دره باغات و عمارات و قنوات
فرهنگ لغت هوشیار
قنوات
((قَ نَ))
جمع قنات
تصویری از قنوات
تصویر قنوات
فرهنگ فارسی معین
قنوات
کاریزها
تصویری از قنوات
تصویر قنوات
فرهنگ واژه فارسی سره

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از قنات
تصویر قنات
مجرایی کم شیب که برای جاری شدن آب در زیر زمین حفر می کنند، کاریز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قنوت
تصویر قنوت
دعایی که در رکعت دوم نماز پس از حمد و سوره، با دست های رو به صورت خوانده می شود، خواندن دعا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سنوات
تصویر سنوات
سنه ها، سالها، جمع واژۀ سنه
فرهنگ فارسی عمید
(قُ)
قوت. (منتهی الارب). خورش به اندازۀ قوام بدن. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). المسکه من الرزق. (اقرب الموارد). رجوع به قوت شود
لغت نامه دهخدا
(قَ نَ)
نام دو کوه است نزدیک حاجر و در مغرب آن از بنی مره. (از معجم البلدان) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(قُوْ وا)
جمع واژۀ قوّه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). بمعنی توانایی. (آنندراج). رجوع به قوه و قوت شود
لغت نامه دهخدا
(هََ نَ)
جمع واژۀ هناه. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(رَ نَ)
جمع واژۀ رنوه. (از منتهی الارب) (آنندراج). رجوع به رنوه شود
لغت نامه دهخدا
(سَ نَ)
ج سنه. (غیاث) (منتهی الارب). سالها. (ناظم الاطباء).
- سنوات آتیه،سالهای آینده.
- سنوات ماضیه، سالهای گذشته
لغت نامه دهخدا
(فَ نَ)
جمع واژۀ فناه. (منتهی الارب). رجوع به فناه شود
لغت نامه دهخدا
(قَ هََ)
جمع واژۀ قهوه. (اقرب الموارد). رجوع به قهوه شود
لغت نامه دهخدا
(قِ)
مرد بسیارموی بر روی و تن است. (منتهی الارب). کثیر شعرالوجه والجسد. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(رِ ضَنْ)
قنوان. (منتهی الارب). رجوع به قنوان شود
لغت نامه دهخدا
(قَنْ)
مؤنث اقنی. زن بلندبینی. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(قِنْ)
جمع واژۀ قنوه یا قنوه. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(قَ نَ)
جمع واژۀ قناه، به معنی نیزه. (منتهی الارب) (آنندراج). رجوع به قناه شود
لغت نامه دهخدا
(قَ طَ)
جمع واژۀ قطاه. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). رجوع به قطاه شود
لغت نامه دهخدا
(قَ شَ)
جمع واژۀ قشوه. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به قشوه شود
لغت نامه دهخدا
فرمانبرداری کردن، امساک در کلام، دعا بعد از قیام و قرائت در رکعت دوم نماز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قوات
تصویر قوات
جمع قابله، مانافان ماماها، جمع قوه، توانایی ها
فرهنگ لغت هوشیار
به حفره که در زیر زمین جهت جاری شدن آب حفر نمایند قنات گویند و بیشتر در قدیم معمول بوده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رنوات
تصویر رنوات
جمع رنوه، پاره گوشت ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سنوات
تصویر سنوات
سالها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فنوات
تصویر فنوات
جمع فناه، سگ انگور ها گاو کشتها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قطوات
تصویر قطوات
جمع قطاه سنگخواران سنگخوارگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سنوات
تصویر سنوات
((سَ نَ))
سال ها. جمع سنه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قنوت
تصویر قنوت
((قُ))
تواضع، فرمان برداری، قیام در نماز
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قنات
تصویر قنات
((قَ))
کاریز، مجرای آب زیرزمینی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قنات
تصویر قنات
کاریز، کهریز
فرهنگ واژه فارسی سره
سال ها
فرهنگ واژه مترادف متضاد