دهی است از بخش پشت آب شهرستان زابل. در 8 هزارگزی جنوب شرقی بنجار در جلگۀ گرم معتدل هوایی واقع و دارای 414 تن سکنه است. آبش از رود خانه هیرمند، محصولش غلات و لبنیات، شغل اهالی زراعت و گله داری و گلیم و کرباس بافی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
دهی است از بخش پشت آب شهرستان زابل. در 8 هزارگزی جنوب شرقی بنجار در جلگۀ گرم معتدل هوایی واقع و دارای 414 تن سکنه است. آبش از رود خانه هیرمند، محصولش غلات و لبنیات، شغل اهالی زراعت و گله داری و گلیم و کرباس بافی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
چشم. (جهانگیری) (رشیدی) (انجمن آرا) : تو آن سری که شمارند خاک پای ترا سران محتشمان توتیای نور نهور. سوزنی (از جهانگیری). ، نگاه. (جهانگیری) (رشیدی). نگاه به چشم. (انجمن آرا). - بدنهور، ظاهراً به معنی بدمنظر است. (از حاشیۀ برهان چ معین). شاید معنی بدچشم و آلوده نظر هم مناسب باشد: از آن با بزرگان نیارم نشستن که ایشان چو حورند و من بدنهورم. سنائی (از رشیدی). کوردل همچو کور می باشد سبک و بدنهور می باشد. سنائی (از انجمن آرا). ، نگاه کردن از روی قهر و غضب و خشم. (برهان قاطع). اینکه در برهان به معنی نگاه کردن از روی خشم نوشته، تصحیف خوانی کرده. در فرهنگهای معتبر به معنی نگاه و چشم هر دو آمده و او نگاه بخشم فهمیده. (انجمن آرا)
چشم. (جهانگیری) (رشیدی) (انجمن آرا) : تو آن سری که شمارند خاک پای ترا سران محتشمان توتیای نور نهور. سوزنی (از جهانگیری). ، نگاه. (جهانگیری) (رشیدی). نگاه به چشم. (انجمن آرا). - بدنهور، ظاهراً به معنی بدمنظر است. (از حاشیۀ برهان چ معین). شاید معنی بدچشم و آلوده نظر هم مناسب باشد: از آن با بزرگان نیارم نشستن که ایشان چو حورند و من بدنهورم. سنائی (از رشیدی). کوردل همچو کور می باشد سبک و بدنهور می باشد. سنائی (از انجمن آرا). ، نگاه کردن از روی قهر و غضب و خشم. (برهان قاطع). اینکه در برهان به معنی نگاه کردن از روی خشم نوشته، تصحیف خوانی کرده. در فرهنگهای معتبر به معنی نگاه و چشم هر دو آمده و او نگاه بخشم فهمیده. (انجمن آرا)