- قنطس
- تاغدست، درخت مورد آس. توضیح مصحف آن قیطس است
معنی قنطس - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
نیک زدودن نیک پاکاندن، باریک بینی، انیشگی (جاسوسی)
قسط، ریشۀ گیاهی بی ساقه با برگ های پهن و ضخیم، با رنگی مایل به زرد و طعم شیرین که در طب به کاربرد دارد، کوشنه
از صورت های فلکی نیمکرۀ جنوبی
سگ آبی، حیوانی پستاندار از راستۀ جوندگان با سر گرد، گوشهای کوچک، پاهای پرده دار، دم پهن پوست لطیف و موهای خرمایی که در آب به خوبی شنا می کند و در کنار رودخانه ها به طور دسته جمعی خانه های محکم دو طبقه برای خود می سازند، در زیر شکمش غده ای معروف به جند بیدستر یا خایۀ سگ آبی قرار دارد که در طب قدیم به کار می رفت، ویدستر، هزد، سمور آبی، بیدست، سگ لاب، بادستر، بیدستر، سقلاب
قسط بنگرید به قسط قسط
لاتینی تازی گشته نفج (کاغذ) رخنه لاتینی تازی گشته نفج (کاغذ) رخنه لاتینی تازی گشته نفج (کاغذ) رخنه
پتیار (بلا)، کبوک از پرندگان قنطوریون بنگرید به قنطوریون بلا داهیه سختی، فاخته
لاتینی تازی گشته خون سیاوشان
پارسی تازی گشته کندز سگ آبی پارسی است کندش اشنان از گیاهان اشنان، قندز
کجی، هیکل ناموزون
یونانی تازی گشته آس از گیاهان، نهنگ
نومیدشدن نومید ناامید نره کودک، بازداشتن
هراشک (قی اندک)، راسن از گیاهان بزرگ نژادی