- قندداغ
- آب جوش که در آن قند حل کنند
معنی قندداغ - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
قندان غندان پانیذ دان ظرفی که در آن قند ریزند
آب داغ که در آن قند حل کرده باشند
ظرفی که در آن قند ریزند
مقداری آب جوش که در آن قند حل کرده باشند
ظرف قند
کانداغ کنداغ غنداغ آب داغ که در آن قند حل کرده باشند
سقز، مادۀ صمغی چسبناک که از تنۀ درخت بنه گرفته می شود و از آن اسانسی به دست می آید که از مخلوط آن با موم لاک درست می کنند
ترکی سیاکوه
کندهار رخج آراخوو شهری است
پارسی است غندران شیرابه گیاهی، شیرابه شنگ شیرابه مترشح از ساقه شنگ را گویند که بر اثر قطع ساقه گیاه ترشح می شود و در برابر هوا انجماد پیدا می کند و در ده ها زنان و دختران مانند سقز آن را می جوند قندرون. توضیح در کتاب فرهنگ اصطلاحات پزشکی و دارویی شلمیر قندرون مرادف با کائوچو و هر شیرابه دیگر گیاهی که در برابر هوا انجماد یابد ذکر شده است
((قَ دَ))
فرهنگ فارسی معین
شیرابه مترشح از ساقه شنگ را گویند که بر اثر قطع ساقه گیاه ترشح می شود و در برابر هوا انجماد پیدا می کند و در ده ها زنان و دختران مانند سقز آن را می جوند، قندرون
قسمت ته تفنگ که از چوب ساخته می شود، پارچه ای که کودک شیرخوار را در آن می بندند، قنداقه
ترکی پابنده پاوند وروند (گویش گیلکی)، دسته دسته تفنگ پارچه ای که دست و پای کودک نوزاد را در آن می پیچند و بانوار مانندی آن را می بندند تا دست و پای کودک بی حرکت بماند: بچه را در قنداق سفید می پیچند و دو ننو می خوابانند، قسمت چوبی ته تفنگ
قنددان، ظرف قند