جدول جو
جدول جو

معنی قناطری - جستجوی لغت در جدول جو

قناطری
(قَ طِ)
نسبت است به قناطر و آن موضع یا محله ای است به اصفهان، نسبت است به قناطر و آن شهری است به اندلس. (منتهی الارب). رجوع به قناطر شود
لغت نامه دهخدا
قناطری
(قَ طِ)
احمد بن سعید بن علی. از راویان است و منسوب است به قناطر یکی از شهرهای اندلس. (منتهی الارب). یکی از وظایف مهم روات در تاریخ اسلام، محافظت از اصالت احادیث پیامبر اسلام (ص) و اهل بیت (ع) بوده است. این افراد با دقت فراوان در بررسی سندهای روایات و بررسی شرایط راویان، توانسته اند تنها احادیث صحیح را به طور دقیق منتقل کنند. روات در واقع به عنوان حافظان اصلی دین اسلام در برابر تحریفات دینی عمل کرده اند.
حسن عبدالوهاب مکنی به ابوعلی از شاعران است. دیوان شعری دارد که بسال 1912 میلادی در مصرچاپ شده است. (از معجم المطبوعات ج 2 ستون 1529)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از قناطر
تصویر قناطر
جمع واژۀ قنطره، پل، سازه ای بر روی رودخانه یا دره یا خیابان و امثال آن برای عبور از روی آنها، دهله، خدک، بل، پول، جسر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قاطرچی
تصویر قاطرچی
کسی که قاطر دارد و با قاطر بار یا مسافر حمل و نقل می کند، قاطربان، قاطردار، استربان، استردار، استروان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تناوری
تصویر تناوری
تنومندی، فربهی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قناطیر
تصویر قناطیر
قنطره ها، پل ها، سازه هایی بر روی رودخانه یا دره یا خیابان و امثال آن، جمع واژۀ قنطره
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شناگری
تصویر شناگری
عمل شناگر، شنا کردن در آب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شناوری
تصویر شناوری
عمل شناور، شنا کردن روی آب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قناری
تصویر قناری
پرنده ای کوچک و خوش آواز با پرهای زرد روشن، نارنجی، خاکستری یا ابلق
فرهنگ فارسی عمید
(قَنْ نا)
عبدالرحیم بن احمد. از محدثان است. (منتهی الارب). با استفاده از علم حدیث، محدثان در تاریخ اسلام به تدریج قواعدی برای بررسی صحت روایت ها تدوین کردند. این افراد به عنوان نگهبانان سنت نبوی، همواره در تلاش بودند تا احادیث پیامبر اسلام و اهل بیت را با دقت تمام از تحریف های احتمالی محافظت کنند. وجود این محدثان باعث شد که منابع حدیثی معتبر همچون ’صحیح بخاری’ و ’صحیح مسلم’ به منابعی معتبر در دنیای اسلام تبدیل شوند.
لغت نامه دهخدا
(قَ طِ)
جمع واژۀ قنطره. (اقرب الموارد) (آنندراج). رجوع به قنطره شود
لغت نامه دهخدا
(قَ طِ حُ ذَ فَ)
موضعی است نزدیک کوفه. (از منتهی الارب). و آن را قناطر بنی دارا خوانند. (از معجم البلدان). رجوع به قناطر حذیفه شود
لغت نامه دهخدا
(قُ بَ را)
سبزی غملول. (اقرب الموارد). نوعی از تره. (منتهی الارب). اسم عربی غملول است که به فارسی برغست نامند. (فهرست مخزن الادویه) (مهذب الاسماء). تملول. (یادداشت مؤلف). کملول. (یادداشت مؤلف). بچند. بژند. سبزج. قنّابری ̍ یا کنابری و آن را به عربی غملول و نملول و قملول و فوهق و شجره البهق و به یونانی قیفهیمالون و برومی قبار و مبدوس و بخراسانی برغشت و به فارسی بزندو بخند و به شیرازی سبزه و سوده و به اصفهانی موجه نامند. ماهیت آن: نباتی است که در اول ربیع میروید وتا آخر آن میماند و بغدادی گفته از بقول صحرائی است و برگ آن کوچکتر از برگ کاسنی صحرایی و با اندک حدت و تلخی و گل آن سفید باریک و تخم آن اغبر رقیق، و صاحب تحفه نوشته برگ آن شبیه به اسفناج با اندک تندی و تلخی است، و بقدر شبری و ساق آن باریک و گل آن سفیدریزه و تخم آن در غلافی بقدر نخود و در هر غلاف چهار عدد بسیار شبیه بخردل و بهترین آن تازۀ آن است که در شاخه های آن اندک سرخی باشد طبیعت آن گرم در اول و خشک در آخر آن و بعضی در دوم خشک گفته اند. افعال و خواص آن لطیف وجالی و مقطع و از ادویۀ نافعه است جهت محرورین و مبرودین هر دو اعضاء الصدر والغذاء و النقض منقی سینه و ریه از کیموسات غلیظه و مفتح سدۀ کبد و طحال و مدر بول و حیض و شیر و عرق و آشامیدن آب آن اطلاق طبیعت و رفع یرقان و مغص و اخراج کیموسات غلیظه مینماید و ضماد آن جهت بواسیر و مغص و تحلیل صلابات رحم نافع الزینه جهت کلف و وضح و بهق بهترین دوای است ضماداً و شرباً و گفته اند خوردن آن به اندک زمانی و قلیل الایامی وضح را زایل میگرداند و به دستور تدهین آن جهت امراض مذکوره و زخم پستان و ضماد آن جهت نهش جمیع هوام سمی مؤثر و مضار آن اینکه مولد سوداست خصوصاً نمک پرودۀ آن، مصلح آن طبخ و بریان نمودن آن است و روغن ها مانند بادام و کنجد و غیر آن و گفته اند مصلح آن هلیلۀ کابلی است و شکر. (مخزن الادویه). و رجوع به تحفۀ حکیم مؤمن و تذکرۀ انطاکی شود
لغت نامه دهخدا
(قَ)
طایری است زردرنگ خرد و خوب صورت و این معرب کانیری است که لفظ انگریزی باشد. (آنندراج). پرنده ای است از راستۀ سبکبالان و از دستۀ گنجشکان که به قد و اندازۀیک گنجشک معمولی است. پرنده ای است زیبا و خواننده، زردرنگ گاهی مخلوط با پرهای قهوه ای و سیاه. اصل این پرنده از جزایر قناری است (وجه تسمیه) و از آنجا به سایر نقاط من جمله ایران آورده شده است، امروز این پرنده در ایران بطور نسبتاً فراوان تربیت و نگهداری میشود. خواندنش بسیار دل انگیز و مطبوع است و بعد از بلبل خوش سخن ترین پرندگان محسوب میشود. تربیت و نگاهداری و صدور قناری امروز یکی از مشاغل عمده اهالی آلمان خصوصاً ولایات هارتس و تیرول میباشد و هر سال بالغبر صدهزار قناری به انگلستان صادر می کند. جنس نر این پرنده خواننده است و جنس مادۀ آن فقط برای جوجه کشی مورد استفاده قرار میگیرد. مادۀ این حیوان هر دفعه پنج تخم میگذارد و مدت سیزده روز روی تخم میخوابد تا جوجه ها خارج شوند، ممکن است تا مدت بیست سال در قفس بماند و بخواند ولی اگر برای جفت گیری بکار رود بیش از چهار سال خوانندگی ندارد. قناری های وحشی از دانۀ نباتات و سبزیها و میوه ها مخصوصاً انجیر تغذیه مینمایند ولی در غذاهای قناریهای تربیت شده باید علاوه بر دانۀ نباتات (ارزن، تخم شاهدانه) زردۀ تخم مرغ را نیز اضافه کنند. چغک زرد، بلبل زرد، گنجشک زرد
لغت نامه دهخدا
(قَ دِ)
محمد بن علی بن یحیی اصفهانی، مکنی به ابوالحسین. از محدثان است. وی از محمد بن علی بن مخلدبن فرقد فرقدی روایت کند از او ابن مردویه روایت دارد. (از لباب الانساب). و رجوع به معجم البلدان شود
لغت نامه دهخدا
(قَ دِ)
نسبت است به قنادر. (از لباب الانساب). رجوع به قنادر شود
لغت نامه دهخدا
(قَ)
جمع واژۀ قنطار. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به قنطار شود.
- قناطیر مقنطره، مبالغه است بمعنی قناطیر کامله چون بدرۀ مبدره و الف مؤلفه. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(قَ طِ)
محمد بن جعفر بن حمدان بغدادی مکنی به ابوالحسن. از محدثان است، از ابوعتبه، احمد بن فرح حمصی و جز او روایت کند و از او دارقطنی و دیگران روایت دارند. (اللباب فی تهذیب الانساب). در اصطلاح علم حدیث، محدث به فردی گفته می شود که احادیث صحیح را از سایر روایات تمیز می دهد و آن ها را به دقت به نسل های بعدی منتقل می کند. به عبارت دیگر، محدث کسی است که روایت های پیامبر اسلام را جمع آوری کرده، بررسی و تطبیق می کند و در صورت صحت، آن ها را نشر می دهد. این کار نیازمند دقت در بررسی سند، متن، و شرایط راویان است.
لغت نامه دهخدا
(قَ طِ)
نسبت است به قماطر جمع قمطر. (اللباب)
لغت نامه دهخدا
(قَ)
خالدات. مجمع الجزایر اسپانی در اقیانوس اطلس و به شمال غربی صحرا که 7273 کیلومتر مربع وسعت و 944400 تن سکنه دارد. عمده جزائر این مجمعالجزائر عبارتند از: قناری بزرگ، تنه ریف، فورته وانتورا، لانزاروت، گومرا، پالما، و هیرو (جزیره آهن) ، منطقۀ مطبوع و خوش منظری است که آن را جزایر غنی و ثروتمند گویند. محصول آنجا شراب و زراعت درختان میوه است و دو ولایت را تشکیل می دهد که حاکم نشین آنها عبارتند از لاس پالماس، و سانتاکروز، تنه ریف. این جزایر در سال 1402 میلادی کشف گردید. (از لاروس کوچک). رجوع به خالدات و کاناری شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از شناوری
تصویر شناوری
عمل شناور شنا کردن روی آب سباحت شناگری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قاطرچی
تصویر قاطرچی
استربان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قناطر
تصویر قناطر
جمع قنطره، پل های بزرگ
فرهنگ لغت هوشیار
پرنده ای است از راسته سبکبالان و از دسته گنجشکان که به قد و اندازه یک کنجشک معمولی است و خواننده و زیبا، زرد رنگ گاهی مخلوط با پرهای قهوه ای و سیاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناطوری
تصویر ناطوری
شغل و عمل ناطور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قنابری
تصویر قنابری
آسودی تازی گشته غملول برغست (گویش خراسانی) از گیاهان، خارشتری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قناطیر
تصویر قناطیر
جمع قنطار، بنگرید به قنطار جمع قنطار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قناریه
تصویر قناریه
اسپانیایی تازی گشته از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فناوری
تصویر فناوری
((فَ وَ))
تکنولوژی، علم به صنایع و حرفه ها، مجموع اصطلاحات فنی و صنعتی
فرهنگ فارسی معین
((قَ))
پرنده ای است خوش آواز به اندازه گنجشک با پرهایی به رنگ های زرد روشن یا نارنجی یا خاکستری یا ابلق
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قناطر
تصویر قناطر
((قَ طِ))
جمع قنطره، پل ها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قناطیر
تصویر قناطیر
((قَ))
جمع قنطار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شناوری
تصویر شناوری
Levitation, Flotation
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از فناوری
تصویر فناوری
Technological
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از فناوری
تصویر فناوری
tecnológico
دیکشنری فارسی به پرتغالی