جدول جو
جدول جو

معنی قناذع - جستجوی لغت در جدول جو

قناذع(قَ ذِ)
جمع واژۀ قنذعه. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). به معنی موی گرداگرد سر. (آنندراج). رجوع به قنذعه شود، بلاها، سخن زشت و فحش. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از قناع
تصویر قناع
پارچه ای که زنان سر خود را با آن می پوشانند، روسری
فرهنگ فارسی عمید
(قَ زِ)
جمع واژۀ قنزعه. رجوع به قنزعه شود، بلاها، بقایای گیاه نصی و کوهان شتر. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) ، سخنان زشت و ناهنجار، مردم خرد و کوچک. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(قَ بِ)
جمع واژۀ قنبع. (آنندراج). رجوع به قنبع شود
لغت نامه دهخدا
(قِ)
پرده و پوشش که بر بالای مقنعه پوشند. (منتهی الارب) (آنندراج). چیزی که زن سر خود را بوسیلۀ آن پوشد و آن وسیعتر است از مقنع و مقنعه. (اقرب الموارد) :
چو یوسف بر آیم بتخت قناعت
درآویزم از چهره زرین قناعی.
خاقانی.
، طبق از برگ خرما. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (آنندراج). که در آن طعام گذارند. ج، اقناع و اقنعه. (اقرب الموارد) ، پردۀ دل، سلاح و ساز. ج، قنع. (اقرب الموارد) (آنندراج) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(قُ ذُ)
مرددیوث. (منتهی الارب) (آنندراج). رجوع به قندع شود
لغت نامه دهخدا
(ذِ)
آب زهنده. (ناظم الاطباء) ، خوی برآینده. (ناظم الاطباء). اسم فاعل است از نذع. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). رجوع به نذع شود
لغت نامه دهخدا
روسری، رخپوشه، زینه جنگ افزار پارچه ای که زنان سر خود را پوشانند روسری، جمع اقناع اقنعه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قناع
تصویر قناع
((قِ))
پارچه ای که بدان زنان سر خود را پوشانند، روسری
فرهنگ فارسی معین