جدول جو
جدول جو

معنی قمچیل - جستجوی لغت در جدول جو

قمچیل
شلاق
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از قمچی
تصویر قمچی
تازیانه، شلاق
فرهنگ فارسی عمید
(قَ)
شلاغ. سوط. تازیانه. (غیاث اللغات) (آنندراج) :
قمچی نیاز بند و جفا را بهانه کن
با عاشقان سخن بسر تازیانه کن.
سیفی (از آنندراج).
و پوست بیرونی جوز هندی که آن را نارگیس گویند در حوض آب اندازند تا تمام نرم شود و آن را می کوبند و با آن لیف به هم آمیخته جهت لنگر کشتی و قمچی و انواع ریسمان ها تابند. (فلاحت نامۀ غازانی)
لغت نامه دهخدا
(مَ)
به لهجۀ مردم طهران، تخمی که در جایی نهند تا مرغ همیشه بدانجا تخم نهد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به مچی (م ) و مچر شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از قمچی
تصویر قمچی
تازیانه، شلاق، سوط
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قمچی
تصویر قمچی
((قَ مْ))
تازیانه، شلاق
فرهنگ فارسی معین
تازیانه، شلاق
فرهنگ واژه مترادف متضاد
چوب سوخته ای که مغز وسط آن زغال نشده است
فرهنگ گویش مازندرانی
لپ گونه
فرهنگ گویش مازندرانی
شلاق، گیاهی است سوزنی برگ به ارتفاع دو متر که در زمستان سبز است
فرهنگ گویش مازندرانی