جدول جو
جدول جو

معنی قمشانه - جستجوی لغت در جدول جو

قمشانه
(قَ شِ)
دهی است از دهستان چهاردولی بخش اسدآباد شهرستان همدان، واقع در 24هزارگزی شمال باختری قصبۀ اسدآباد، و 4هزارگزی بشی کمک. موقع آن کوهستانی و هوای آن سردسیری است. سکنۀ آن 363 تن است. آب آن از چشمه و محصول آن غلات، لبنیات، حبوبات و توتون و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان قالی بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از عزشانه
تصویر عزشانه
گرامی است شان او. دربارۀ خداوند گفته می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قلقانه
تصویر قلقانه
به عنوان انعام
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آمرانه
تصویر آمرانه
مانند آمر، همچون آمران مانند فرماندهان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خموشانه
تصویر خموشانه
شراب گیرا و قوی، خاموشانه، حق السّکوت
فرهنگ فارسی عمید
(مَ)
دهی از دهستان خرقان است که در بخش آوج شهرستان قزوین واقع است و 254 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران، ج 1)
لغت نامه دهخدا
(قُ دَ)
شهری است در افریقیه، یا نزدیک بدان. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(قُ مِ نَ)
دهی است از دهستان رودشت بخش کوهپایۀ شهرستان اصفهان، واقع در 40هزارگزی جنوب باختری کوه پایه و 19هزارگزی شوسۀ اصفهان به یزد. موقع جغرافیایی آن جلگه و هوای آن معتدل است. سکنۀ آن 112 تن است. آب آن از قنات و محصول آن، غلات، پنبه، حبوبات و شغل اهالی زراعت است. راه فرعی دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
(قَ)
دهی است از دهستان پیشخور بخش رزن شهرستان همدان، واقع در 40هزارگزی جنوب خاوری قصبۀ رزن و 7هزارگزی شمال راه عمومی فامنین به نوبران. موقع جغرافیایی آن جلگه و هوای آن معتدل مالاریایی است. سکنۀ آن 201 تن است. آب آن از قنات و محصول آن غلات، لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری میباشد. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(قِ نَ)
مابین پس سر و گویک پس سر. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (قاموس)
لغت نامه دهخدا
(قَ نَ)
کنۀ نوزاد. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). و سپس به نام حمنانه و سپس قراد و سپس حلمه گردد. (منتهی الارب) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از قهرانه
تصویر قهرانه
زورکی به زور قهرا جبرا
فرهنگ لغت هوشیار
پارسی تازی گشته کاشانی، کاشی آگور کاشی منسوب به قاشان (کاشان) از مردم کاشان کاشانی، کاشی آجر کشی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غمخانه
تصویر غمخانه
خانه ای که در آن عزا بر پا باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عزشانه
تصویر عزشانه
ارجمند است مقام وی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قرشامه
تصویر قرشامه
باشه ازمرغان شکاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قمانه
تصویر قمانه
کهنه نوزاد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خمخانه
تصویر خمخانه
شرابخانه، میکده، میخانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خموشانه
تصویر خموشانه
خاموش مانند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دمجانه
تصویر دمجانه
تنگ (قرابه)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آمرانه
تصویر آمرانه
مانند آمران همچون فرماندهان: آمرانه سخن میگوید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آمرانه
تصویر آمرانه
((مِ نِ))
تحکم آمیز
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خمخانه
تصویر خمخانه
((خُ نِ))
سردابی که خم های باده را در آن جا گذارند، میخانه، میکده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خموشانه
تصویر خموشانه
حق السکوت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از افشانه
تصویر افشانه
اسپری
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سرشانه
تصویر سرشانه
اپل
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آمرانه
تصویر آمرانه
Peremptory
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از آمرانه
تصویر آمرانه
категорический
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از آمرانه
تصویر آمرانه
zwingend
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از آمرانه
تصویر آمرانه
категоричний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از آمرانه
تصویر آمرانه
kategoryczny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از آمرانه
تصویر آمرانه
强制的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از آمرانه
تصویر آمرانه
peremptório
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از آمرانه
تصویر آمرانه
perentorio
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از آمرانه
تصویر آمرانه
perentorio
دیکشنری فارسی به اسپانیایی