جدول جو
جدول جو

معنی قمرکندی - جستجوی لغت در جدول جو

قمرکندی
(قُ)
دهی است از دهستان چهاراویماق بخش قره آغاج شهرستان مراغه، واقع در 20هزارگزی شمال باختری قره آغاج و 6هزارگزی جنوب شوسۀ مراغه به میانه. موقع جغرافیائی آن کوهستانی و معتدل است. سکنۀ آن 386 تن است. آب آن از قنات و محصول آن غلات، نخود، بزرک و شغل اهالی زراعت و صنایعدستی زنان جاجیم بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(قَ رَ)
دهی است از دهستان چای باساز بخش پلدشت شهرستان ماکو، سکنۀ آن 240 تن. آب آن از جویبار پورناک. محصول آن غلات، پنبه، کنجد، کرچک، بزرک و برنج. شغل اهالی زراعت، گله داری و صنایع دستی زنان آنجا جاجیم بافی است. راه ارابه رو دارد و اتومبیل از آن میتوان برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(کَ)
دهی است از دهستان چای پارۀ بخش قره ضیاءالدین آذربایجان. در 13هزارگزی جنوب باختری قره ضیاءالدین و5 هزار و پانصد گزی خاور شوسۀ خوی به ماکو واقع است، 438 تن سکنه دارد. از چشمه آبیاری میشود. محصولش غلات و حبوبات است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(خِ کَ)
دهی است جزء دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان اهر. واقع در 16هزارگزی جنوب خاوری اهر و پنجهزاروپانصدگزی شوسۀ اهر به خیاو. این دهکده کوهستانی با آب و هوای معتدل وزمستانهای سرد و 367 تن سکنه است. آب آن از چشمه و محصول آنجا غلات و سردرختی می باشد. شغل اهالی آن زراعت و گله داری و از صنایع دستی گلیم و فرش می بافند. راه آنجا مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(کَ)
دهی از دهستان اواوغلی بخش حومه شهرستان خوی. واقع در 23هزارگزی شمال خاوری خوی و 5هزارگزی شمال شوسۀ خوی به جلفا. دامنه، معتدل، مالاریائی دارای 1118 تن سکنه. آب آن از رود زارعان و قودوخ بوغان. محصولات آنجا پنبه، کرچک، انگور و زردآلو. شغل اهالی زراعت و گله درای. صنایع دستی جاجیم بافی و راه آن مالرو است و دبستانی دارد. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(عَ)
دهی است جزء دهستان بزینه رود بخش قیدار شهرستان زنجان. 130 تن سکنه دارد. آب آنجا از چشمه و محصول آن غلات است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(قَمْ بَ)
دهی است از دهستان ارسکنار بخش پلدشت شهرستان ماکو، واقع در 30هزارگزی جنوب خاوری پلدشت و 2هزارگزی خاور راه ارابه رو پلدشت به قزل قشلاق. موقع جغرافیایی آن جلگه کنار ارس و گرمسیر است. سکنۀ آن 270 تن است. آب آن از ارس و چشمه و محصول آن غلات، پنبه و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان جاجیم بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(سَ مَقَ)
منسوب به سمرقند. از اهالی سمرقند
لغت نامه دهخدا
(سَ مَ قَ)
ملقب به ابواللیث (375 هجری قمری). نصر بن محمد بن احمد بن ابراهیم فقیه سمرقندی مشهور به امام الهدای. او راست: 1- بستان العارفین (او) کتاب البستان. 2- تنبیه الغافلین. 3- قره العیون و مفرح القلب المحزون. (از معجم المطبوعات)
نجیب الدین ابوحامد محمد بن علی بن عمر السمرقندی. طبیبی فاضل بود. او راست: کتب و تصانیف متعدد منجمله کتاب اغذیه و کتاب الالباب و العلامات در طب وی بسال 916 هجری قمری درگذشته است. (از معجم المطبوعات)
شمس الدین محمد بن اشرف الحسینی. بسال 690 هجری قمری درگذشته است. او راست: 1- آداب سمرقندی در بحث و مناظره. 2- قسطاس المیزان در منطق. (از معجم المطبوعات)
لغت نامه دهخدا
(نَ ظَ)
دهی است از دهستان دیزمار غربی بخش ورزقان شهرستان اهر. در 24هزارگزی راه تبریز به اهر، در ناحیتی کوهستانی و گرمسیر واقع است و 206 تن سکنه دارد. آبش از رود خانه کلوچشمه تأمین می شود. محصولش غلات و برنج و پنبه و انجیر و شغل اهالی زراعت و گله داری و جاجیم بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(مَ کی یَ)
پایتخت سغدیان در لشکرکشی اسکندر. برخی آن را همان سمرقند دانسته اند. (تاریخ ایران باستان ج 2 ص 1701)
لغت نامه دهخدا
(مَ رَ)
منسوب به مرند از بلاد آذربایجان. (از الانساب سمعانی) ، اهل مرند، از مرند. ساخت مرند:
سر بدخواه جاهت پی سپر باد
چوفغفوری و خاقانی مرندی.
سوزنی
لغت نامه دهخدا
تصویری از سمرقندی
تصویر سمرقندی
منسوب به سمرقند از مردم سمرقند اهل سمرقند، آنچه در سمرقند سازند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قبرکنی
تصویر قبرکنی
شغل و عمل قبرکن گورکنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قرکنی
تصویر قرکنی
گور کنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کمربندی
تصویر کمربندی
منسوب به کمربند، دارای حالتی چون کمربند، جاده ای که دور شهر کشیده می شود تا خودروها مجبور به گذشتن از داخل شهر نباشند
فرهنگ فارسی معین