معنی قمراوی - جستجوی لغت در جدول جو

قمراوی

لغت نامه دهخدا

نمساوی

اتریشی، اهل کشور اتریش

فرهنگ فارسی عمید

صفراوی

مربوط به صفرا، ناشی از صفرا، کنایه از به رنگ زرد، کنایه از تندمزاج، تندخو

فرهنگ فارسی عمید

عمرانی

مربوط به عمران مثلاً عملیات عمرانی

فرهنگ فارسی عمید

همراهی

همراه بودن با یکدیگر، هم سفری، کنایه از موافقت، کنایه از اعانت، یاری

فرهنگ فارسی عمید

قمراطی

(قِ)

بقی بن عاص اندلسی قمراطی. از محدثان است. وی حدیث اخذ کرد و از او حدیث شنیدند و به سال 224 هجری قمری در اندلس درگذشت. (اللباب فی تهذیب الانساب). محدثان با جمع آوری احادیث صحیح و نقد اسناد روایات، مهم ترین منابع دینی مسلمانان را تدوین کردند. این افراد با مطالعه و بررسی دقیق تاریخ نگاری های حدیثی، به طور دقیق احادیث را از هم تفکیک کرده و از آن ها برای تبیین اصول دینی و فقهی استفاده کردند. وجود محدثان در تاریخ اسلام سبب شد تا سنت پیامبر به صورت صحیح و قابل اطمینان به مسلمانان منتقل شود.

لغت نامه دهخدا

قراوی

(قُرْ را وی ی)

نسبت است به قرّاء. (ناظم الاطباء)

لغت نامه دهخدا

قراوی

(قَ وی ی)

قریه ای است از توابع نابلس، و موسوم است به قراوی بنی حسان. (از معجم البلدان)

لغت نامه دهخدا

مراوی

(مَ)

جمع واژۀ مروی ̍. (منتهی الارب). رجوع به مروی شود

لغت نامه دهخدا

قمراطی

(قِ)

نسبت است به قمراط. (اللباب). رجوع به قمراط شود

لغت نامه دهخدا

نمساوی

منسوب به نمسه نمسوی اتریشی: کستیکرمهندس نمساوی که پیش ازعزیمت بساختن این راه مامورشد

فرهنگ لغت هوشیار

مقراضی

بریده، پرند (پارچه مقراضی) منسوب به مقراض، نوعی حلواست

فرهنگ لغت هوشیار

لمفاوی

جهابیک بنگرید به لمفاوی لمفی

فرهنگ لغت هوشیار

گمراهی

گم کردگی راه خود مقابل راست راهی، انحراف از طریقه صواب ضلالت غوایت مقابل راست راهی: ... مستعدان قبول دعوت را از غرقاب گمراهی و غوایت بساحل نجات و هدایت آورد

فرهنگ لغت هوشیار