جدول جو
جدول جو

معنی قمأنینه - جستجوی لغت در جدول جو

قمأنینه
(قُ مَءْ نَ / نِ)
تکبر. (فرهنگ نظام) : با قمأنینه و طمأنینه
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از طمانینه
تصویر طمانینه
آرام گرفتن، قرار گرفتن، آرامش، قرار، سکون، سنگینی، وقار
فرهنگ فارسی عمید
(حَ)
آرامش. (مهذب الاسماء). آرامیدن. (مجمل اللغه) (دهار) (منتهی الارب). قرار گرفتن. (منتهی الارب). آرام گرفتن. بیارامیدن. قرار یافتن. سکون قلب. (غیاث) (آنندراج). رفاه. سکون. اطمینان. آرامیدگی: سلطان در اوقات حاجات با سکینتی تمام و طمأنینتی کامل ازبهر ادای فرایض بدان راه بمسجد رفتی. (ترجمه تاریخ یمینی ص 423). ایشان از سابقۀ زلت خویش طمأنینه نمی یافتند. (ترجمه تاریخ یمینی ص 373).
چون طمأنینه ست صدق و بافروغ
دل نیارامد بگفتار دروغ.
مولوی.
صاحب کشاف اصطلاحات الفنون آرد: طمأنینه عبارت ازفزونی آرامی و تسکینی است که برای نفس برحسب دریافت آن حاصل آید چنانکه هرگاه دریافت شدۀ آن یقینی باشدنفس بر فزونی یقین و کمال آن مطمئن میشود مانند اطمینانی که برای متیقن به وجود مکه و بغداد پس از دیدن آنها حاصل آید، و قول خدای تعالی درباره حکایت از ابراهیم (ع) اشاره بهمین نوع طمأنینه است که میفرماید: لیطمئن قلبی، چه مراتب یقین از لحاظ قوت و ضعف و بی احتمال نقیض متفاوت است چنانکه برخی از علما بدین تفاوت معتقدند و هرگاه اطمینان نفس ظنی باشد درین صورت اطمینان آن رجحان جانب ظن است بدانسان که تقریباً داخل حد یقین میشود. و حاصل مطلب اینست که طمأنینه عبارتست از سکون نفس بسبب شبهه. و منظور از گفتار اصولیان نیز همین است که میگویند: خبر مشهور علم طمأنینه را افاده میکند. اینست آنچه در التلویح و چلپی درین باره آمده است. و ابوالبقا در کلیات آرد: طمأنینه اسم است از اطمینان و در لغت بمعنی سکونت و شرعاً عبارتست از: قرار و سکون گرفتن مقدار ذکر تسبیح در ارکان نماز و این قرار واجب است و از اینرو ترک آن سهواً ایجاب سجده ای میکند و ترک آن عمداً کراهت شدید دارد و اگر وقت باقی باشد اعادۀ آن لازم است وگرنه پس از وقت توبه واجب است
لغت نامه دهخدا
(رَ ثَ)
درشت گردیدن و خشک. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). گویند:اقسأن ّ العود اقسئناناً و قسأنینه، یبس و اشتد. (از اقرب الموارد) ، کلان سال و پشت دوتاگشتن. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب). گویند: اقسأن ّ الرجل، کبر. (اقرب الموارد) ، درگذشتن و مضی ّ. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). گویند: اقسأن ّ فی العمل، مضی. (اقرب الموارد) ، نیک تاریک گشتن. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). گویند: اقسأن ّ اللیل، نیک تاریک گشت. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(رُفَءْ نی نَ)
خوشی زندگانی و فراخی عیش. (ناظم الاطباء). خوشی زندگانی و فراخی. (آنندراج) (منتهی الارب). غضارت عیش. (از اقرب الموارد). فراخی زندگی. فراخ زیستی. رجوع به رفاه و رفاهت و رفاهیت شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از قمانینه
تصویر قمانینه
سر ساخته از طمانینه فیس افاده تکبر فیس
فرهنگ لغت هوشیار
آرام گرفتن و سکون آرامش، آسایش، گرانسنگی، آرامش دل آسود گی آرامیدن قرار گرفتن، آرامش قرار سکون قلب، آسایش استراحت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طمانینه
تصویر طمانینه
آرامش
فرهنگ واژه فارسی سره
مکث، آهستگی، کندی، تانی، سکون، سکینه، قرار، آرامش، وقار، متانت
فرهنگ واژه مترادف متضاد