- قماشیر
- کماشیر، صمغ کرفس کوهی، صمغی زرد رنگ با بوی تند
معنی قماشیر - جستجوی لغت در جدول جو
- قماشیر
- پارسی تازی گشته کماشیر (صمغ کرفس کوهی) صمغ کرفس کوهی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
صمغ کرفس کوهی، صمغی زرد رنگ با بوی تند
جمع جمهور، گروه های مردم توده ها
سرمشقهای کودکان دبستانی
بشارت
کم بینی دید ناتوان، سایه واره ها آنچه پیش چشم آید در مستی و گیجی
هرزگی، یاوگی، بیهوده گویی
منشارها، ارّه ها، جمع واژۀ منشار
خیزران، گیاهی پایا از تیرۀ گندمیان ویژگی نواحی گرم و مرطوب با ساقه های راست و بلند و برگ هایی شبیه خرما که از ساقۀ بند بند میان تهی آن عصا، چوب دستی و نیزه و از برگ و پوست آن ریسمان و فرش و از مغز آن ماده ای بنام تباشیر با ترکیب آهک و سیلیس و پتاس با خاصیت تب بر و ضد استفراغ و ضد اسهال خونی تهیه می شود، بامبو، طباشیر، ثلج صینی، نی هندی، ثلج چینی
کنایه از سفیدی
کنایه از سپیده دم
کنایه از سفیدی
کنایه از سپیده دم
خیزران، گیاهی پایا از تیرۀ گندمیان ویژگی نواحی گرم و مرطوب با ساقه های راست و بلند و برگ هایی شبیه خرما که از ساقۀ بند بند میان تهی آن عصا، چوب دستی و نیزه و از برگ و پوست آن ریسمان و فرش و از مغز آن ماده ای بنام تباشیر با ترکیب آهک و سیلیس و پتاس با خاصیت تب بر و ضد استفراغ و ضد اسهال خونی تهیه می شود، املای دیگر واژۀ تباشیر، بامبو، نی هندی، ثلج صینی، ثلج چینی
کنایه از سفیدی
کنایه از سپیده دم
کنایه از سفیدی
کنایه از سپیده دم
مقدارها، اندازه ها، پاره هایی از چیز، پیمانه ها، جمع واژۀ مقدار
تباشیر. یا طباشیر فرنگی. کربتات منیزیم که گرد سفید رنگی است و ضد امتلا معده به کار می رود و نیز جزو گردهای دندانپزشکی مصرف می شود. فرمولش کربنات منیزیم می باشد، یا طباشیر فرنگی مکلس. اکسید منیزیم که در پزشکی به عنوان مسهل به کار میرود و مقدار خوراک آن بین 2 تا 15 گرم در مقداری شربت رقیق است. منیزی کلسینه. یا طباشیر قمی. گل محلاتی. یا طباشیر هندی. نی خیزران
ترکی هرزگی یاوگی هرزگی بیهودگی یاوگی نامعقولی. توضیح فرهنگ رشیدی به روایتی باتکای دو بیت ذیل از مولوی: بند کن مشک سخن پاشیت را وا مکن انبان قلماشیت را (مثنوی) خمش کن تا که قلماشمیت گویم و لکن لا تطالبنی بمعناه. اصل را جمله عربی قل ماشئت دانسته نیکلسن هم در تعلیقات مثنوی در شرح بیت 3810 دفتر چهارم گوید: قلماشی از قل ماشئت آمده. و برخی معاصران ایرانی نیز بر همین عقیده رفته اند و بیت ذیل را سنائی نیز شاهد آورده اند: آدمی چون بداشت دست از صیت هر چه خواهی بکن از فاصنع شیت. اشاره به اذا لم تستحیی فاصنع ما شئت اما باید دانست که قلماش در ترکی به معنی بیهده گو و یاوه - گو آمده است
جمع قماش، پارچه ها مانه ها کالاها خنزر پنزرها جمع قماش کالا مال التجاره: در کاروان میان انبوهی فرود آی و قماشات جای انبوه بنه
صورت خوب و روی نیکو را گویند
پشت گیر، دادخواه
جمع قنطار، بنگرید به قنطار جمع قنطار
سخت و دشوار
جمع قاروره، شیشه ها پیشارها زنان به گواژ
پارسی تازی گشته کما شیر گاو شیر از گیاهان
گیاهی است از تیره چتریان که علفی و پایاست. برگهایش شانه یی و گلهایش زرد رنگ و بصورت چتر مرکبند. دو یا سه گونه از گیاه شناخته شده که در اروپا و افریقا و آسیا میرویند. از گیاه مذکور ماده ای شیری رنگ ترشح میشود که در مجاورت هوا منجمد میگردد و بصورت صمغ در می آید و در طب عوام مصرف دارد و چون خوشبو میباشد در عطر سازی نیز مستعمل است جاوشیر جاشیر کماشیر حلیب البقر
درختچه ایست پیچنده از تیره کتوس ها که در نواحی گرم زمین (از جمله جنوب ایران) میروید. این درختچه جزو گیاهان کائوچوکی است و از شیرابه اش میتوان جهت ساختن کائوچو استفاده کردشتر
جمع مقدار، اندازه ها و پیمانه ها
جمع منشور، فرمانهای دیوانی، فرمانهای شاهی
جمع میشار، اره ها، جمع موشور، شوشه ها (منشور ها) جمع موشور
دو یا چند کودک که از یک پستان شیر خورده اند برادر یا خواهر رضاعی: ... محمد سلمه برادر هم شیر من است
((تَ))
فرهنگ فارسی معین
ماده ای سفید رنگ که از درون نی هندی گیرند. در گذشته در طب به کار می رفت، اول صبح، اول هر چیزی، خبر خوش، مژده
شیرۀ گیاه، هر گیاهی که وقتی شاخۀ آن را ببرند شیره ای از آن خارج شود
شدید، سخت، دشوار
قاروره ها، شیشه ها، نوعی ظرفهای شیشه ای دهان تنگ، جمع واژۀ قاروره