قمارباز: و گویند خلفاء و ائمه و شهیدان و غازیان اسلام و علماء و زهاد که نه رافضی باشند همه را در دوزخ اندازند و موالیان خود را از غالیان و رافضیان ببهشت فرستند اگر چه قمّار وخمّار و بی نماز بوده باشند. (نقض الفضائح ص 293)
قمارباز: و گویند خلفاء و ائمه و شهیدان و غازیان اسلام و علماء و زهاد که نه رافضی باشند همه را در دوزخ اندازند و موالیان خود را از غالیان و رافضیان ببهشت فرستند اگر چه قمّار وخمّار و بی نماز بوده باشند. (نقض الفضائح ص 293)
نسبت است به قماره و آن شهری است. رجوع به قمار و قماره شود. - عود قماری، عودی که منسوب به شهر قماره باشد: اکلیلهای پیلانش از گوهر است و لؤلؤ صندوق پیل بانش از صندل و قماری. منوچهری. بخورانگیز شد عود قماری هوا میکرد خود کافورباری. نظامی. دماغ عالم از باد بهاری هوا را ساخته عود قماری. نظامی. بفرمودش برسم شهریاری کیانی مهدی از عود قماری. نظامی. گر او را بیشه ای با استواریست مرا صد بیشه از عود قماریست. نظامی
نسبت است به قماره و آن شهری است. رجوع به قمار و قماره شود. - عود قماری، عودی که منسوب به شهر قماره باشد: اکلیلهای پیلانش از گوهر است و لؤلؤ صندوق پیل بانش از صندل و قماری. منوچهری. بخورانگیز شد عود قماری هوا میکرد خود کافورباری. نظامی. دماغ عالم از باد بهاری هوا را ساخته عود قماری. نظامی. بفرمودش برسم شهریاری کیانی مهدی از عود قماری. نظامی. گر او را بیشه ای با استواریست مرا صد بیشه از عود قماریست. نظامی
نام شهری است در منتهای هندوستان قریب دریای شور به طرف جنوب که عود خوب در آنجا پیدا میشود. (آنندراج از برهان و سراج) و در بحر الجواهر و منتخب کشف اللطایف آمده که قمار به فتح اول نام موضعی است ازبلاد هند که عود بهتر در آنجا باشد و در سراج آمده که چون قاف در هندی نیست ظاهراً قمار معرب کمار باشدو آن نام جایی است در هند. (آنندراج). قمار (ق یاق ) موضعی است در هند و عامه گویند عود بدانجا منسوب است ولی آنچه دانشمندان در این مورد گویند این است که عود به قامرون منسوب است. و آن موضعی است در هند. (از معجم البلدان). شهری بزرگ است (به هندوستان) و ملوک قمار عادلترین ملکانند اندر هندوستان و اندر همه هندوستان زنا مباح است مگر اندر قمار که حرام دارند. و صلت ملوک قمار دندان پیل است و عود قماری. (حدود العالم). جزیره ای است در دریای هند و در آن شهرهای بسیاری است. پارسایان و دانشمندان چین و هند در آن سکنی کنند و در آن بت های بسیاری است که بنحوی عجیب قلمکاری شده. عود قماری بدان منسوب است و مرکز معدن طلاست و آبنوس و طاوس. (نخبه الدهر دمشقی ص 65). ابن الندیم گوید: ابودلف سیاح ینبوعی مرا حکایت کرد که در قمار بتکده ای است دیوارهای آن از زر و سقف آن از عود هندی و هر عود بطول پنجاه ذراع و بیشتر بت ها و محاریب و قبله های آن مرصع به مرواریدهای گرانبها و یاقوت های درشت است. رجوع به الفهرست شود: مهتر بود خزانۀ زرّ تو از خزر بهتر بود قمطرۀ عود تو از قمار. منوچهری. سوخت شب مشک رنگ زآتش خورشید و برد نکهت باد سحر قیمت عود قمار. خاقانی
نام شهری است در منتهای هندوستان قریب دریای شور به طرف جنوب که عود خوب در آنجا پیدا میشود. (آنندراج از برهان و سراج) و در بحر الجواهر و منتخب کشف اللطایف آمده که قمار به فتح اول نام موضعی است ازبلاد هند که عود بهتر در آنجا باشد و در سراج آمده که چون قاف در هندی نیست ظاهراً قمار معرب کُمار باشدو آن نام جایی است در هند. (آنندراج). قمار (ق َ یاق ِ) موضعی است در هند و عامه گویند عود بدانجا منسوب است ولی آنچه دانشمندان در این مورد گویند این است که عود به قامرون منسوب است. و آن موضعی است در هند. (از معجم البلدان). شهری بزرگ است (به هندوستان) و ملوک قمار عادلترین ملکانند اندر هندوستان و اندر همه هندوستان زنا مباح است مگر اندر قمار که حرام دارند. و صلت ملوک قمار دندان پیل است و عود قماری. (حدود العالم). جزیره ای است در دریای هند و در آن شهرهای بسیاری است. پارسایان و دانشمندان چین و هند در آن سکنی کنند و در آن بت های بسیاری است که بنحوی عجیب قلمکاری شده. عود قماری بدان منسوب است و مرکز معدن طلاست و آبنوس و طاوس. (نخبه الدهر دمشقی ص 65). ابن الندیم گوید: ابودلف سیاح ینبوعی مرا حکایت کرد که در قمار بتکده ای است دیوارهای آن از زر و سقف آن از عود هندی و هر عود بطول پنجاه ذراع و بیشتر بت ها و محاریب و قبله های آن مرصع به مرواریدهای گرانبها و یاقوت های درشت است. رجوع به الفهرست شود: مهتر بود خزانۀ زرّ تو از خزر بهتر بود قمطرۀ عود تو از قمار. منوچهری. سوخت شب مشک رنگ زآتش خورشید و برد نکهت باد سحر قیمت عود قمار. خاقانی
برجستن اسب و جز آن و برداشتن هر دو دست راباهم و بنهادن هر دو را باهم. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). و گویند قماص در جائی گفته شود که این عمل عادت برای آن حیوان گردیده باشد. (اقرب الموارد). برسکیزیدن. (تاج المصادر بیهقی). رجوع به قمص شود
برجستن اسب و جز آن و برداشتن هر دو دست راباهم و بنهادن هر دو را باهم. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). و گویند قُماص در جائی گفته شود که این عمل عادت برای آن حیوان گردیده باشد. (اقرب الموارد). برسکیزیدن. (تاج المصادر بیهقی). رجوع به قَمص شود
خرسه، قرص، شهری است در قفقاز، در 70هزارگزی جنوب غربی الکساندروپول و 200هزارگزی شمال شرقی ارض روم (ارزنه الروم) و ارتفاع آن از سطح دریا1905 گز میباشد، این شهر از لحاظ موقع نظامی اهمیت فراوانی دارد و دارای قلعه های محکم و استحکامات نظامی است و از لحاظ تجارت نیز قابل اهمیت است، از شهرهای بسیار قدیمی است و در کتاب بطلمیوس به نام ’خرسه’ از آن یاد شده و در جغرافیای عرب قرص ضبط گردیده است، سلجوقیان این شهر را تصرف کردند و به کشورهای اسلامی ملحق ساختند و بعد به تصرف مغول ها درآمد و باز به دست ایرانیان افتاد و در جنگهای چالدران ضمیمۀ کشورعثمانی گردید، 62 درصد سکنه آن مسلمان و 32 درصد مسیحی هستند و مرکب از طوائف ترکمان و کرد و قره قالپاق و غیره میباشند، از روزی که این شهر به دست روسها افتاد 60870 تن از سکنۀ مسلمان آن به مملکت عثمانی مهاجرت کرده اند، (از قاموس الاعلام ترکی)، مؤلف معجم البلدان آن را قرص ضبط کرده و مینویسد شهری است در ارمنستان از نواحی تفلیس دو روز فاصله است، (از معجم البلدان چ سعادت مصر ج 7 ص 52)، و رجوع به کارس شود
خُرسه، قرص، شهری است در قفقاز، در 70هزارگزی جنوب غربی الکساندروپول و 200هزارگزی شمال شرقی ارض روم (ارزنه الروم) و ارتفاع آن از سطح دریا1905 گز میباشد، این شهر از لحاظ موقع نظامی اهمیت فراوانی دارد و دارای قلعه های محکم و استحکامات نظامی است و از لحاظ تجارت نیز قابل اهمیت است، از شهرهای بسیار قدیمی است و در کتاب بطلمیوس به نام ’خرسه’ از آن یاد شده و در جغرافیای عرب قرص ضبط گردیده است، سلجوقیان این شهر را تصرف کردند و به کشورهای اسلامی ملحق ساختند و بعد به تصرف مغول ها درآمد و باز به دست ایرانیان افتاد و در جنگهای چالدران ضمیمۀ کشورعثمانی گردید، 62 درصد سکنه آن مسلمان و 32 درصد مسیحی هستند و مرکب از طوائف ترکمان و کرد و قره قالپاق و غیره میباشند، از روزی که این شهر به دست روسها افتاد 60870 تن از سکنۀ مسلمان آن به مملکت عثمانی مهاجرت کرده اند، (از قاموس الاعلام ترکی)، مؤلف معجم البلدان آن را قرص ضبط کرده و مینویسد شهری است در ارمنستان از نواحی تفلیس دو روز فاصله است، (از معجم البلدان چ سعادت مصر ج 7 ص 52)، و رجوع به کارس شود