کنیسه ای است که آن را ابرهه بن صباح مالک یمن در دروازۀ صنعاءبناکرد. در معجم البلدان آمده: چون ابرهه به حکومت یمن رسید در صنعاء شهری ساخت که مردم بهتر از آن را ندیدند و آن را با طلا و نقره و شیشه و کاشی و رنگهای گوناگون و انواع جواهرات بیاراست و در آن بت هائی گذارد که سرهائی چون سر آدمیان داشتند و آنها را با رنگهای مختلف رنگ آمیزی کرد و در بیرون گنبد برنسنی. (روپوشی) افکند و در روزهای جشن این روپوش را برمیگرفت و سنگهای مرمر رنگ آمیزی شده میدرخشیدند آنگونه که چشمها را خیره میساختند، عبدالملک بن هشام و مردم مغرب آن را قلیس به فتح قاف و کسر لام روایت کنند ابرهه در ساختن این بنای عظیم مردم یمن را به بیگاری واداشت. وسایل و ابزار این کنیسه از قبیل سنگهای مرمر و سنگهای زرکوب را از قصر بلقیس آوردند که در چند فرسنگی آن قرار داشت. در این بتکده صلیبهائی از طلا و نقره و منبرهائی از عاج و آبنوس نصب گردید. چون ابرهه از میان رفت و کشور حبشه قدرت و عظمت خود را از دست دادو پیرامون این کنیسه ویران و غیر مسکون گردید درندگان و مارها بدان روی آوردند و مردم گمان میبردند که هرکس بخواهد چیزی از اموال آن را بردارد دچار آزار وشکنجۀ پریان خواهد گردید از اینرو همه جواهرات و اموال گرانبهایش تا زمان ابوالعباس سفاح باقی ماند وچون وی از آن آگاه گشت دایی خود ربیع بن زیاد را که از طرف وی حاکم یمن بود با تنی چند از مردان دوراندیش و چالاک بسوی این کنشت گسیل داشت که اشیاء گرانبهای آن را بچنگ آورند و بنا را ویران سازند. ابرهه با ساختن این بنای عجیب میخواست مردم را از کعبه بسوی آن منصرف سازد و در این زمینه به نجاشی نامه نوشته بود. چون این خبر به عربان رسید یکی از افراد طایفۀ بنی فقیم خشمناک شد و به آن بتکده راه یافت و گوشه و کنار و دیوارهای آن را با مدفوع خود آلوده ساخت و سپس به وطن بازگشت. ابرهه چون از این واقعه خبر شد سوگندیاد کرد که تجهیز لشکر کند و کعبه را ویران سازد. داستان فیل که در قرآن سوره ای به نام آن نازل شده درباره همین لشکرکشی ابرهه و شکست اوست. (از معجم البلدان). و رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 1 ص 277 شود
کنیسه ای است که آن را ابرهه بن صباح مالک یمن در دروازۀ صنعاءبناکرد. در معجم البلدان آمده: چون ابرهه به حکومت یمن رسید در صنعاء شهری ساخت که مردم بهتر از آن را ندیدند و آن را با طلا و نقره و شیشه و کاشی و رنگهای گوناگون و انواع جواهرات بیاراست و در آن بت هائی گذارد که سرهائی چون سر آدمیان داشتند و آنها را با رنگهای مختلف رنگ آمیزی کرد و در بیرون گنبد برنسنی. (روپوشی) افکند و در روزهای جشن این روپوش را برمیگرفت و سنگهای مرمر رنگ آمیزی شده میدرخشیدند آنگونه که چشمها را خیره میساختند، عبدالملک بن هشام و مردم مغرب آن را قلیس به فتح قاف و کسر لام روایت کنند ابرهه در ساختن این بنای عظیم مردم یمن را به بیگاری واداشت. وسایل و ابزار این کنیسه از قبیل سنگهای مرمر و سنگهای زرکوب را از قصر بلقیس آوردند که در چند فرسنگی آن قرار داشت. در این بتکده صلیبهائی از طلا و نقره و منبرهائی از عاج و آبنوس نصب گردید. چون ابرهه از میان رفت و کشور حبشه قدرت و عظمت خود را از دست دادو پیرامون این کنیسه ویران و غیر مسکون گردید درندگان و مارها بدان روی آوردند و مردم گمان میبردند که هرکس بخواهد چیزی از اموال آن را بردارد دچار آزار وشکنجۀ پریان خواهد گردید از اینرو همه جواهرات و اموال گرانبهایش تا زمان ابوالعباس سفاح باقی ماند وچون وی از آن آگاه گشت دایی خود ربیع بن زیاد را که از طرف وی حاکم یمن بود با تنی چند از مردان دوراندیش و چالاک بسوی این کنشت گسیل داشت که اشیاء گرانبهای آن را بچنگ آورند و بنا را ویران سازند. ابرهه با ساختن این بنای عجیب میخواست مردم را از کعبه بسوی آن منصرف سازد و در این زمینه به نجاشی نامه نوشته بود. چون این خبر به عربان رسید یکی از افراد طایفۀ بنی فقیم خشمناک شد و به آن بتکده راه یافت و گوشه و کنار و دیوارهای آن را با مدفوع خود آلوده ساخت و سپس به وطن بازگشت. ابرهه چون از این واقعه خبر شد سوگندیاد کرد که تجهیز لشکر کند و کعبه را ویران سازد. داستان فیل که در قرآن سوره ای به نام آن نازل شده درباره همین لشکرکشی ابرهه و شکست اوست. (از معجم البلدان). و رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 1 ص 277 شود
دف زدن و سرود کردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). دف زدن و خوشخوانی کردن. (آنندراج) (از اقرب الموارد) ، استقبال کردن ملوک و ولاه را به انواع لهو و لعب بوقت قدوم. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد) ، نهادن مرد هر دو دست خود بر سینه و فروتنی نمودن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، قلنسوه پوشانیدن کسی را. (از اقرب الموارد)
دف زدن و سرود کردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). دف زدن و خوشخوانی کردن. (آنندراج) (از اقرب الموارد) ، استقبال کردن ملوک و ولاه را به انواع لهو و لعب بوقت قدوم. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد) ، نهادن مرد هر دو دست خود بر سینه و فروتنی نمودن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، قلنسوه پوشانیدن کسی را. (از اقرب الموارد)
از قلی تازی: بلخج زاگ سیاه ریلو شغار شخار اشخار. یا جوهر قلیا. سود سوز آور را گویند که در تداول به نام سود محرق نیز مشهور است و امروزه فقط به نام سود اطلاق می شود
از قلی تازی: بلخج زاگ سیاه ریلو شغار شخار اشخار. یا جوهر قلیا. سود سوز آور را گویند که در تداول به نام سود محرق نیز مشهور است و امروزه فقط به نام سود اطلاق می شود
روان این واژه را آنندراج از غیاث اللغات برگرفته معین با بهره گیری از خیام پور در فرهنگ فارسی می نویسد: (از منابعی که در دست است تنها در معیار اللغه دیده می شود) فرهنگ عربی به فارسی لاروی نیز واژه سلیس را نیاورده است فرانسوی شن
روان این واژه را آنندراج از غیاث اللغات برگرفته معین با بهره گیری از خیام پور در فرهنگ فارسی می نویسد: (از منابعی که در دست است تنها در معیار اللغه دیده می شود) فرهنگ عربی به فارسی لاروی نیز واژه سلیس را نیاورده است فرانسوی شن